7

493 58 10
                                    

سلام کیوتیا🥰
با یه قسمت جدید برگشتیم. امیدوارم خوشتون بیاد و ووت بدین.
این پارت نسبت به پارتای دیگه کوتاه تر و یه نیمچه اسمات هم داره.
____________________________________________

کوک سمت در میره که یهو تهیونگ دستشو میگیره کوک از ترس دستشو سریع میکشه و دوتا دستشو حفاظ صورتش میکنه و روی زمین میشینه.

کوک. نه. لطفاا .. باشه...باشه انجام میدم....فقط نزن  لطفاا... هرچی تو بگی چ...چان من متاسفم ب...ببخشید

خودشم تو شوک کار کوک بود ولی وقتی صدای هق هقای کوک رو میشنوه اروم سمتش میره و جلوش روی زانوهاش میشینه.

ته. کوک... کوکا.. منم ته..منم تهیونگ..ببین منو نگاه کن.

کوک خودش بلند حرف میزد صدای تهیونگ و نمیشنید. فقط میدونست نباید کتک بخوره اون کاری نکرده بود فقط گیر یه عوضی افتاده بود.
ته میبینه صدا کردن و حرف زدن باهاش بی فایدست، دستای پسر لرزون روبه روش رو میگیره وبه طرف خودش میکشه که کوک می افته توی بغلش تا میاد جیغ بزنه و کمک بخواد، پسر بزرگتر دستشو میزاره جلوی دهنش.
کوک شروع میکنه به دستو پا زدن هرجوری بود فقط میخواست فرار کنه.
ناخناشو تو دست ته فرو میکنه، ته از درد چشماشو روی هم فشار میده.

ته. کوک نکن منم

ولی کوک هیچ توجهی بهش نمیکرد.
ته دست کوکو پس میزنه و با یه دست جفت دستاشو قفل میکنه و صورتشو سمت گوشش میبره.

ته. کوک منم...تهیونگ...هی کوک...منو نگاه کن..منم ته.. لطفاا....نگام کن کووککک!

اخر حرفشو با تمام وجود توی گوش پسر داد میزنه که باعث باز شدن چشماش میشه، برمیگرده و به ته نگاه میکنه.

تازه فهمید کجاست. بدنش سست میشه همون جوری که دست ته رو دهنش بود شروع میکنه به گریه کردن.
اره اون ضعیف شده بود اون دوباره ترسیده بود کابوس اون مرد حتی توی بیداری هم رهاش نمیکرد.

سرشو از شرمندگی پایین میندازه میخواست معذرت خواهی کنه که جای ناخوناشو روی دست پسر بزرگتر میبینه.

اون باعثش بود؟یا داشت اشتباه میکرد؟
با احساس بدی که بهش یه دفعه هجوم اورده بود گریش شدت میگیره.
اون امکان داشت به ته اسیب برسونه اون نمیخواست بد بشه، شبیه ادمایی که تا الان دورش بودن و اون ازشون فرار میکرد، نه نباید اونطور ميشد.

ته دستشو از رو دھنش بر ميداره نميخواست کوک گریه کنه.

ته. کوک خوبی؟..ترسوندیم.

کوک. من...مت.ا..سفمم... متا..سفم ... که بھت... اسيب ....رسوندم.

گریه لعنتيش نميزاشت حرفشو درست بزنه بعد حرفش باز به دست ته نگاه ميکنه و گریش بیشتر میشه.

For you Where stories live. Discover now