18

307 29 8
                                    


چانيول خشکش زده بود
چانيول. چی؟!!!
با عصبانيت سمت کوک مياد و گلوشو ميگيره
چانيول. تو فقط مال منی....من....فهميدی؟
داشت خفش ميکرد که دستی رو دستش ميشينه.
بک. ارباب کشتینش...ولش کنین.
چانيول{ باید دوباره اینو تنبیه کنم. انقدر پررو شده که راحت توی کارام دخالت می کنه؟}
بر ميگرده و به بک نگاه ميکنه یه چيزی تو چشمای پسر بود یه چيزی که چانيول برای اولين بار نتونست کاری جز انجام دستورش و انجام بده گلوی کوک رو ول ميکنه که کوک ميفته زمينو شروع ميکنه به عمیق نفس کشيدن و سرفه کردن.

تازه صدای جيمين به ھمراه صدای زنجير به گوشش ميخوره.
چيم. ميکشمت خودم به بدترین شکل ممکن بهت تجاوز ميکنم فقط اگه جرئت داری.... اگه جرئت داری بيا دستامو باز کن تا خواجَت کنم...ھوی باتوام حيوون.
بدون توجه به حرفای جيمين دست بکهیون رو با عصبانيت ميگيره و با قدمای بلند از اتاق خارج ميشه.
(این داستان جیمین بی اعصاب🤣 من عاشق اعصاب نداشته این بچم🤣🤣🤣)

ھمون طور که به سمت اتاق کار ميرفت و بک رو دنبال خودش ميکشوند رو به افرادش میگه
چانيول . درو قفل کنيد
سریع دستورشو اجرا میکنن

وارد اتاقی کارش ميشه و بکهیون و پرت ميکنه وسط اتاق بک هم بخاطر نداشتن تعادل ميفته زمين.
چانيول بعد قفل کردن در سمتش ميره و مي خوابونتش و ميشينه روی شکمش.
بک هم بدون ھيچ حرفی فقط به چشمای اربابش نگاه ميکرد.
چانيول با تمام عصبانيت صورتشو جلو ميبره و به چشمای درشت بکهیون نگاه ميکنه
چانيول. فکر نميکنم در حدی باشی که رو دستور و کارام نظر بدی....درسته؟
بک. بله درسته ارباب،متاسفم
چانيول{چرا حتی کمی ترس توی چشماش نيست؟اره فهميدم الان سه ماھه که در گيره کوکم و ازش گذشتم اینم فکر کرده که ھر غلطی دلش ميخواد ميتونه
بکنه...ولی این چشما...چرا بازم مثل یه بچه مظلوم نگاھم ميکنن؟}

چشماشو ميبنده وخيلی ناخواسته سرشو جلو ميبره و بوسه عصبي رو شروع ميکنه.
دستای بک دور کمرش حلقه ميشن و چانیول و بيشتر به سمت خودش ميکشتش
بعد بوسه عميق و خشنش طعم خون و توی دھنش حس ميکنه.
چشماشو باز ميکنه و به پسر زیرش نگاه ميکنه. بکهیونی که چشماشو از درد لبای زخمیش بسته بود ولی بازم ھمراھيش ميکرد به ھمراه قطره اشکی که کنار چشمش بود.
چانيول{تو یه احمقی بک ھرکی بود تا الان خودکشی کرده بود یا منو کشته بود ولی تو احمق دوساله که مثل دیوونه ھا کنارم موندی}

بوسه رو قطع ميکنه که بکهیون چشماش اروم باز ميشه
بک. متاسفم ارباب نميخواستم ناراحتتون کنم ازم عصبي اید؟
چانيول به این اخلاق بک عادت کرده بود. اخلاقی که ھميشه نگران حالش و اعصابش بود.
پيشونيش و به پيشونيه بکهیون ميچسبونه و ناخواسته لبخنی ميزنه
چانيول. نه عصبی نيستم.

For you Kde žijí příběhy. Začni objevovat