💢12💢

1.2K 45 6
                                    


نام. میشه فکر کنی من نبوسیدمت. متاسفم لطفا فراموشش کن.
برمیگرده و میره ولی اگه به صورت جین نگاه میکرد میتونست بفهمه چقدر از بوسه راضیه ولی بعد حرفش"لطفا فراموشش کن" اون میخواستش....جین میخواستش وحالا بعد نزدیک شدن به ارزوش همه چی رفت هوا !
__________________________________________

جین{ فراموش کنم نه نمیتونم نام}

وقتی جین از فکرش بیرون میاد که صدای درخونه خبر از رفتن نامجون رو وبهش میده همین کافی بود که اشکاش راه خودشونو پیدا کنن.
سریع طرف در میره درو باز میکنه وقتی میبینه کوک در خونه رو باز کرد. سعی میکنه بدون این که کوک ببینتش درو ببنده.

.....

کوک بلند میشه تا اب بخوره و برای شام غذا حاظر کنه. تو بیمارستان نهار خورده بودن تا در یخچالو باز کرد که صدای شکستن چیزی رو میشنوه سریع سمت در میره.

کوک. از خونه سرگرده!!
تا میاد بره سمت در
کوک{ به توچه کوک ولی اگه چیزی شده باشه چی برم؟نرم؟ چه غلطی کنم؟ بزار اصلا یونگی هیونگو صدا میکنم. نه اگه چیز مهمی نباشه که نمیشه }

بعد کلی کلنجار در و باز میشه و نام با صورتی سفید و قیافه ای داغون سمت راهرو میره و جین که با چشمای اشکی در خونه رو بعد باز کردن و نگاهی بهش،میبنده.

کوک به طرف نام برمیگرده.
کوک{ شاید کمک بخواد }
کوک. سرگرد خوبید ؟؟
نام. آه...سلام کوک...ببخش...ندیدمت
کوک. مشکلی نیست
نام. خوشم نمیاد سرگرد صدام کنن....به من بگو نام راحت باش مشکی ندارم اسممو صدا کنی.
کوک. چشم نام هیونگ

از حرف کوک خوشش میاد و لبخند میزنه.
نام. میدونی تاحالا کسی بهم هیونگ نگفته بود؟تو اولین نفری. چون خودم میگم بهم بگین نام. کسی دیگه کنارش هیونگ نمیزاره.
کوک خندش میگیره

کوک . مثل تهیونگ؟؟
نام تعجب میکنه
نام. چشمم روشن..هیونگ نمیگی بهش!!
کوک دست پاچه میشه.
کوک. میگم. چرا نگم. اره تهیونگ هیونگ اون هیونگمه

نام خندش میگیره
نام. تو بیمارستان دیدم که چطور نگران ته بودی. پس نمیخواد نگران باشی من فهمیدم که یچیزایی بین تو و ته هست و البته یه چیزایی هم بین جیمین و یونگی هم هست، چون موقعی که حمله کرده بودن به خونتون اولین بار بود که گریه یونگی رو برای یه نفر جز ته میدیدم.
کوک باصورتی قرمز و خجالت زده سرشو پایین میندازه.

نام. من دارم میرم باغ کنار پارکینگ میخوای بیای؟؟
کوک. دوست داشتم بیام ولی شام باید حاضر کنم.
نام. شما تازه اومدین. شام بامن بیا بریم.
کوک . باشه یک لحظه کلیدو بردارم میام.

هوا هنوز اون قدر سرد نشده بود برای همین چیزی نمیپوشه فقط رو یه برگه مینویسه " من با نام هیونگ تو باغ پارکینگم "و برگرو میزاره رو در یخچال کلیدو بر میداره و میره بیرون
کوک. بریم

For you Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz