💢17💢

628 31 10
                                    

سلام کیوتیا🥰
اول از همه متاسفم برای بدقولی،البته که واتپد خره و این پارت رو آپ نکرده بود و سرم گول مالید😑
ساعت ۳ شب براتون اپ میکنم به جاش🤣
                               💥توجه💥
و البته از همین اول بگم که این پارت بیشترش اسماته. همه واقعیت ها و حقایق که مربوط به سپ هست یکمش قبل اسمات بیان شدهو کاملش توی قسمت اسماته و اگه نمیخواین اسمات رو بخونین بگین من براتون یه پارت بدون اسمات بزارم که فقط حرف های سپ هست😁
و حواستون باشه نوشته هایی که توی{} این ها هستن همه صدای ذهن یونگی و بقیست.

بریم که فیکو داشته باشیم.😝

_____________________________________________

تیکه ای از پارت قبل:
چیم. نکن..آب حاضره باید بری حمام.
یونگ. چیم به من نگاه کن.
چیم حتی سرشم بالا نیاورد تا نگاهش کنه
این بی توجهیای چیم میره رو اعصابش
دستشو زیر چونه چیم میبره و سره چیم و به سمت بالا میاره.
یونگ. گفتم بهم نگاه کن.
با این کارش با چشمای اشکیش مواجه میشه. با نگاهش قلب یونگ مچاله میشه.
چیم. بهتره بریم حموم. پسرا منتظرن برای صبحونه.
بعد حرفش به یونگی نگاه میکنه
با این حرف موفق میشه که یونگ رو بیخیال کنه و با کلی سختی به حموم میبرتش.
_____________________________________________

و باهم به سمت حمام راه میفتن وارد حمام میشن ولی
هیچ کدومشون اون یکیو نگاه نمیکرد.
به جیمین نگاه میکنه
یونگ. چیم چیشده با من تو وان نمیای؟؟
چیم. نه تو بشین بعدا خودم میام
چون فاصلشون کم بود یونگی خیلی راحت دستشو میگیره
یونگ. لطفا جیمین
یونگی سمت وان میره و جیمینم اروم پشت سرش، جفتشون از درد مثل لاکپشت راه میرفتن.
بعد رسیدن به وان یونگ خیلی اروم با کلی ناله تو وان میشینه با برخورد اب گرم به کمرش حس میکنه دردش بهتر شده دست چیمو اروم سمت خودش میکشه تا بنشونتش توی وان
چیم. یونگی من نمیام ولم کن

یونگ بدون توجه به حرف پسر دستشو پشت کمرش میزاره تا بیارتش توی وان
چیم با عصبانیت شروع میکنه به حرف زدن
چیم. یونگ اعصابم خرده میگم ولم کن نمیخوام دعوامون شه تا وقتی حقیقتو نفهمیدم سمتم نیا.
میاد برگرده که صدای یونگی متوقفش میکنه
یونگ. چیم من....چیزی یادم نمیاد قسم میخورم
بهش نگاه میکنه انگار یونگی بغض کرده بود و لباشو رو هم فشار میداد و هرلحظه ممکن بود بغضش منفجر شه.
بدون این که بخواد با لباس وارد وان میشه وبه پهلو در حالی که زانوهاشو بغل کرده بود به یونگ تکیه میده.

یونگ. کمرت درد میکنه ؟؟
چیم فقط سرشو به نشونه مثبت تکون میده
یونگ اروم دستشو سمت کمر جیمین میبره و شروع میکنه به مالیدن کمرش.
همون جوری تو فکر بود {دیشب چه اتفاقی افتاده جیمین که میگه بیهوش میشه پس کی تاپ من بوده؟؟ }
سرشو جلو میبره و رو سر چیم میزاره
یونگ. چیم تو...توفقط بیبیه منی قسم میخورم بجز تو کسیو این جوری دوست ندارم ازت سواستفاده نکردم قسم میخورم
چیم. حرفتو قبول کردم باشه...بیا دیگه در موردش حرف نزنیم.
بعد گذشتن چند دقیقه پر فکر،جفتشون بلند میشن تا یه دوش بگیرنو برن صبحانه بخورن.

For you Where stories live. Discover now