میدوریا
وقتی دستکشا رو از رو میز برداشتم یه نگاه به اتاق کردم
تو کثیفی همتا نداشترفتم جلو آینه یه نگاه به خودم کردم دیدم موهام خیلی پریشونه
شونه روی میزو برداشتم و دیدم رو میز یه ژلم هست منم برام مهم نبود برای کیه
اول موهامو شونه کردمو
ژلو برداشتم یه مقداریشو به دستم زدم و موهامو بالایی حالت دادمبعد دستمو با حوله اونجا تمیز کردم که احساس میکنم حوله رو با دستم تمیز کردم
دستکشمو پوشیدم و رفتم بیرون
شیگاراکی و دابی اون جلو منتظر من بودن
رفتم پیششون و گفتم
+بریم دیگه منتظرِ چی هستیندابی بعد از برنداز کردن من گفت
_ اگه زبونتو دربیارم ادم جذابی هستیو یه پوزخند مضخرف زد
*دابی دهنتو ببند مواظبش باش که خراب کاری نکنه البته یکی باید مواظب تو باشه
_تو باهامون نمیای خوش میگذره
*نه من یه کار دیگه دارم تو برو مواظب باش گند نزنی
_خفه شو پیری میشه اینقدر جلوی این ضعیفه این طوری باهام حرف نزنی
*درست رفتار کن که اینجوری خرابت نکنم الانم برو به اندازه کافی دیر شده
_هی تو دنبالم بیا
+حتما
اههه اخر سر من اینو میکشم
.
.
.
.
.
.
.
.باکوگو
همین که داشتم دنبال این خوابالو میرفتم یکی به گوشیم زنگ زد برپاشتم دیدم شماره ناشناسه پس منم قطع کردم الان کار مهمتری دارم
بعدش منو نشوند رو صندلی و گفت همینجا بشین تا من بیام
+برای چی؟
_میخوام برم بقیه قهرمانارو صدا کنم همینجا بمون
چشم زیر لبی گفتم و اون رفت که دوباره گوشیم زنگ زداین سریع برداشتم
+من الان کار دارم بعدا زنگ بزن
+اره خودمم
+چی
گوشی از دستم افتاد
نه نه نه این درست نیست
گوشیو دوباره برداشتم و گفتم باید چیکار کنیم
+اما الان نمیتونم بیارمش
+دزدیده شده
(اینجا خودم خواستم چیزی دسگیرتون نشه ولی فکر کنم بازم بفمید فقط میخواستم بگم که اگه نفهمیدین تو پارتای آینده میفهمید)
.
.
.
.
.
.
.میدوریا
اههه چقدر راه بود
+ببینم مگه شما یه دروازه ندارید اسمش چی بود فکر کنم کوروگیری بودی حالا زیادم مهم نیست چرا اونو نیاوردیش خسته شدم
_خسته نمیشی اینقدر حرف میزنی یه دو دقیقه ساکت باش از وقتی اومدیم بیرون همش میگی خسته شدم و یه لحظه صبر کن یادم نمیاد بهت دستکشامو داده باشم
+نه ندادی رفتم توی اتاقو از یه چند تا وسیلش استفاده کردم که الان فکر کنم اتاق تو بود
فاجعه به این میگن اتاق برای دابی بود
_میشه بگی دقیقا از چیاش استفاده کردی
دنداناشو داشت روی هم فشار میداد و کم کم داشت نزدیک تر میشد سریع گفتم
+فقط از دستکشات اینقدر گدا بازی در نیار دیگه
یه نفس عمیقی کشید
فکر کنم از عصبانیتش کم شد_مهم نیست رسیدیم بالاخره
خوب میخوام اولین ازمونتو ازت بگیرم میدوریا بودی دیگه درسته ؟+اوهوم خب باید چیکار کنم
_این بانکو میبینی آتیش بزن
چی این داره چی میگه من قرار نیست کسیو بکشم
_هوی با توام داری به چی فکر میکنی
زدی زیرش مگه نه ؟بعدشم دوباره یه پوزخند مضخرف تحویلم داد
منم سریع یه چیزی جور کردم و گفتم
+واقعا قراره تو منو اموزش بدی
_مگه چمه ؟
+کوسهی من آتیش یا جرقه نیست که اینجا رو بتونم آتیش بزنم
نکنه قراره با فندک آتیش بزنم_راست میگی پس کوسه تو به چه دردی میخوره ؟!
اخیش خطر از بیخ گوشم گذشت و این حرفش اصلا قشنگ نبود
_باشه یه کار دیگه میکنی من اینجا رو اتیش میزنمو میرم تو خودتو تو رسانه ها نشون بده و بگو عضو جدید لیگ تبهکارایی
این حتی از قبلیام بدتر شد
_خوب اینکارم نمیتونی بکنی
+چرا فکر کردی نمیتونم ؟
_باشه وقتی آتیش زدم و با کوروگیری (امیدوارم درست نوشته باشم) داشتم میرفتم تو خودتو تو رسانه ها نشون بده و حرفایی که بهت گفتمو بزن
بعد از چند ثانیه گوشیشو تو دستش گرفت و زنگ زد به اون دروازه عوضی
_هوی سریع بیا تو خیابون x
و بعدش قطع کرد و رو کرد به منو گفت
_شروع شد
...........................
خوب اینم از پارت بعدی امیدوارم خوشتون بیاد🌹
برای پارت بعدی vote باید به ۱۱۵ برسه ★
نظر فراموش نشه 🌹💜🌹
YOU ARE READING
i'm sorry
Fanfiction*تموم شده* داستان از اونجایی شروع میشه که کلاس A1 تموم میشه و یه اتفاق بد برای ایزوکو میافته و سال بعد برای گرفتن انتقام ... ژانر : درام ، عاشقانه ، خشن ، اسمات (به ژانر گفتن من اعتماد نداشته باشید بنظرم) باکوگوxمیدوریا از انیمه my hero academia