Episode 18

41 11 2
                                    

جیمین با بدن درد و سختی از جاش بلند شد و با چشمهایی که هنوز خسته و نیازمند خواب بودند نگاهی به اطراف و جای خالی تهیونگ انداخت.
از اتاقشون بیرون رفت و بین راه نگاهی به آینه شکسته شده کرد و رد شد. تهیونگ رو تو اشپزخونه در حالی که پیشبند بسته و با کفگیر توی دستش چیزی داخل ماهیتابه رو تفت میداد دید و سمت رفت به کابینت کنار گاز تکیه داد و گفت:بهتری؟
تهیونگ به صورت جیمین نگاه کرد و لبخند گشادی زد"آره خیلی خوبم" ولی اون چشمای گود رفته و بی حال خبر خودشونو به جیمین واضح رسوندن.
جیمین نمیخواست فشاری به تهیونگ بیاره و حتی نمیتونست چیز زیادی بگه، از تمام اتفاقات این چند روزه که براشون گذشته بود اطلاعات زیاد و مخربی گرفته بود که نه تنها خودش رو داشت نابود میکرد بلکه روی جفتش هم تاثیر بدی داشت.
هردو در سکوت غذاشون رو خوردن طرفا رو شستن و به سمت اتاق خواب برگشتن و همون لحظه اتفاقی  که نباید افتاد. جیمین در حالی که فکرش به شدت مشغول اون پرونده و ربطش به تهیونگ بود پاش رو روی تیکه شکسته آینه گذاشت.
زخمی عمیق روی پاش ایجاد شد و شروع به خونریزی کرد، جیمین با تعجب به خون هایی که از پاش روی پارکت ها میریخت رو نگاه میکرد اما هیچ دردی حتی سره سوزن حس نمیکرد و در همین حال تهیونگ با داد بلند روی زمین افتاد و جیمین با تعجب نگاهش کرد که دقیقا همون پایی که از طرف جیمین زخمی شده رو تهیونگ دستش گرفته و ناله میکنه
سریع متوجه ماجرا شد پاش رو بالا اورد و به آرومی تیکه آینه شکسته رو از پاش بیرون کشید و پانسمانش کرد. تمام مدت تهیونگ در حال درد کشبدن و شوکه از چیزی که براش پیش اومده بود و بعد ازین که درد پاش کمی اروم شد نگاهش به جیمین با پای پانسمان شده افتاد، دقیقا همون پایی که سرش اشکش دراومد ولی... اونی که درد کشید خودش بود!
...
گایز من خیلی ازتون عذر میخوام ولی اصلا حال روحیم خوب نیستو نمیتونم این داستان رو فعلا ادامه بدم. امیدوارم منو ببخشین ❤️در مورد اون یکی هم همینطوره ولی زودی خوب میشم برمیگردم ادامه میدم قول میدم 😞❤️❤️

To już koniec opublikowanych części.

⏰ Ostatnio Aktualizowane: Nov 03, 2021 ⏰

Dodaj to dzieło do Biblioteki, aby dostawać powiadomienia o nowych częściach!

show meOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz