صبح روز بعد یانکو و وینو برای به دست اوردن اطلاعات درباره ی پارک مینچو و بلک بلید از خونه بیرون زده بودن.
دخترا کمی مضطرب و پسرا کمی عصبی بودن چون از صبح خبری ازشون نشده بود و الان نزدیک ظهر بود.بعد از نیم ساعت بالاخره وینو و یانکو رسیدن.
بکهیون از جاش بلند شد و سمتشون رفت.
پسرا چهار تا عکس روی میز گذاشتن.همه دور میز جمع شدن و بکهیون به عکسا خیره شد.
عکس اول مرد نسبتا سن بالایی که غرور توی چشماش فریاد میزد . مرد گرون قیمتی بود لباسای مارک و... پوزخندی زد.
دومی عکس پیست مشهور سی وای، عکس سوم عکس شرکت تولیدی ماشین های رالی سی وای و عکس چهارم، عکس همون عمارت لعنتی که خودش و دونهان با تعقیب پسر مو بلوند بهش رسیدن.
چشماش تغییر جهت داد و روی یانکو و وینو چرخید.
"پارک مینچو"
یانکو به ترتیب به عکسا اشاره کرد و بالاخره شروع به توضیح دادن کرد.
" رئیس پیست رالی سی وای و اینم شرکت تولیدی ماشین های رالیه، به شدت ثروتمند و پر نفوذِ و این عمارت خونشه."
وینو ادامه داد.
" مسابقه های اصلی سه شب در هفته از ساعت دوازده شب شروع میشن ، شیش تا ماشین وارد مسابقه میشه هر کسی دو تا راننده می فرسته.
بکهیون ناخوانا بهشون نگاه کرد.
- چرا دوازده شب و دو تا راننده؟!
" روزا واسه مسابقه های عادیه ولی اینا مسابقه های رالی اصلین قبل شروع مسابقه قمار های میلیاردی میکنن روش و"
- و ؟
"برای رد شدن از خط پایان و نفر اول شدن ، هر مانعی رو از سر راه بر میدارن . یعنی اگه بخوام واضح تر بگم همه جز نفر اول میمیرن یا تو مسابقه یا به خاطر باخت، رئیسشون جونشونو میگیره . پس مسابقه فقط یه برنده داره."
مین سو با انگشتاش شقیقه هاش رو فشرد.. مگه میتونست از این ادما نترسه؟!
" وات د فاک؟ با این همه کثافت کاری و قتل پولدار میشن چه ادمای اشغالی !"
- پس قانون بازی اینه که یا برنده شو یا بمیر. با این حساب و با پولی که تو این مسابقه هاست خودشون همیشه برنده میشن درسته؟
بکهیون که به عکسا خیره بود خطاب به یانکو و وینو گفت."در واقع قبل از دو سال پیش همه ی مسابقه هارو برنده میشدن ولی از همون موقع دیگه راننده ای نفرستادن تو پیست "
سرش رو بالا اورد.
-چرا؟
" پسرش رفت امریکا. راننده تمام مسابقه هایی که برنده شدن اون بود یعنی وقتی اون از خط رد میشد دیگه کسی زنده نمی موند دقیقا همون چیزی که تو گفتی یا ببر یا بمیر ، ولی از دوسال پیش رفت و توی شعبه های خارجی پیستشون مسابقه میده و خب بازم همیشه برندست. "
YOU ARE READING
Pleasant Sin
Fanfictionگناه لذت بخش♡ ,,Couple: ChanBaek ,,Genre : Action-Crime-Angst-Romance-Smut بکهیون میخواست هر کاری برای گرفتن انتقام از قاتل پدر و مادرش انجام بده، هرکاری! حتی اگه پایان راه بیون بکهیونِ 10 ساله، هیولایی با دست های الوده شده به خون انسان ها انتظارش ر...