نیویورک سیتی(امریکا)
ایمیلش رو چک کرد. با دیدن اسم کای ابرویی بالا انداخت.
بعد از اینکه ایمیل رو باز کرد،عصبی چشماش رو تو کاسه چرخوند.
فقط یه کلمه نوشته بود.
"پدرت"پدرش داشت چیکار میکرد؟ باید زود تر میفهمید.
صدای تلفن روی میزش بلند شد،دکمه پاسخ رو فشارداد.
" رئیس دوستاتون اینجا هستن."" بگو بیان تو."
دو پسر وارد شدن و روی صندلی های مقابلش نشستن.
چشماش رو روی هم گذاشت.
"خب، میشنوم."جیس شروع کرد.
" همون طوری که تو میخواستی شد. ریک فکر میکنه بارهاش رو به ادمای چانگ زی تحویل داده.
چانگ زی پول رو به حساب ریک زده ، چون مشاور عزیزش بهش خبر تحویل گرفتن بار رو داده."با چشمای بسته خندید و حرف نصفه مونده ی جیس رو ادامه داد.
"معامله انجام شده ولی به جای اینکه تو انبار
چانگ زی وارد شه،الان توی انبار خوشگل من مخفی شده. جیس داری نا امیدم میکنی سریع باش."جیس با حرفش گردنش بالا اومد.
" درسته و مشاور احمقش با یه تیر توی مغزش تو یه جای دور دفن شده."
با سرخوشی تک خندی زد و به سوکجین نگاه کرد.
سوکجین در حالی که دوباره به گوشی تو دستاش خیره شد،ادامه داد.
" باید اخرش رو بگم؟ خب چانگ زی که حسابش و انبارش خالیه و از همه مهم تر فکر میکنه ریک مشاورش رو کشته،میره انتقام می گیره. اوه یه جنگ بین دو تا گنگ و رئسای دو تا شرکت معروف..."
با پیامی که به گوشیش ارسال شد،لبخندی زد.
"قسمت قشنگش اینجاست."
گوشی رو به سمت چانیول و جیس گرفت."هردوشون به دست هم دیگه کشته شدن."
چانیول به صندلیش تکیه داد."سقوط"
ادامه داد.
"همه چیز تمیز انجام شده ، مثل همیشه و همونطور که ازتون انتظار میرفت."گردنش رو سمت جیس چرخوند.
"میتونی بری."
جیس سری تکون داد و از جاش بلند شد.سوکجین هم داشت بلند میشد که با صدای چان متوقف شد.
" یادم نمیاد به تو اجازه ی رفتن داده باشم."سوکجین متعجب عقب گرد کرد و روی صندلیش نشست.
سوکجین بهش خیره شد، چانیول عصبی بود و اخماش رو تو هم کشیده بود."ازعمارت پارک بزرگ چه خبر؟"
ابرویی بالا انداخت.
" خب،اتفاق خاصی نیوفتاده...فقط پدرت داره به یه نفر اموزش میده ، خودش به تنهایی داره اموزش میده."چشمای چانیول گرد شد.
"چی گفتی؟"
سوکجین کمی مضطرب شد.
"درست مثل تو، ولی نمیدونم شخصی که داره بهش اموزش میده کی میتونه باشه."
![](https://img.wattpad.com/cover/284331302-288-k495544.jpg)
YOU ARE READING
Pleasant Sin
Fanfictionگناه لذت بخش♡ ,,Couple: ChanBaek ,,Genre : Action-Crime-Angst-Romance-Smut بکهیون میخواست هر کاری برای گرفتن انتقام از قاتل پدر و مادرش انجام بده، هرکاری! حتی اگه پایان راه بیون بکهیونِ 10 ساله، هیولایی با دست های الوده شده به خون انسان ها انتظارش ر...