.::8 Hours More::.

480 76 2
                                    

رئیس، برگه های امار را روی صورت میون شی پرت کرد و گفت: فقط چهارده درصد! این اولین برنامه ی تو عه که فقط چهارده درصد بیننده داره.
انگشتش را به معنای تهدید امیزی بالا اورد و گفت: کیم تهیونگ داخل این برنامه ست میون شی. میدونی سهام ما قراره چقدر سقوط داشته باشه؟
میون شی که داشت عصبانی میشد، گفت: ساجانیم! تقصیر من نیست که کیم تهیونگ اهمیتی به دوربین نمیده. اون هرکاری میکنه که خودش میخواد. هیچ حرفی نمیزنه و کار هیجان انگیزی انجام نمیده.
رئیس داد زد: انقدر بهانه نیار!
توجه همه ی کارکنان به اتاق شیشه ای رئیس جلب شد.
میون شی که کلافه و خیلی خسته بود، صدایش را کمی بالا برد و گفت: بهانه نمیارم قربان! چرا به جای درخواست یه برنامه ی دیگه منو سرزنش میکنید؟!
رئیس دستش را بالا اورد تا کاری را بکند که معمولا با کاراموز ها میکرد نه با بهترین خبرنگارش.
اما مچ دستش توسط جانگکوک گرفته شد و در هوا معلق ماند.
رئیس که با دیدن جانگکوک رنگش پریده بود، به تته پته افتاد.
+ جان... جانگکوک شی!
جانگکوک لبخندی زد و بدون ول کردن دستش، رو کرد به میون شی و گفت: دنبالت میگشتم. پس اینجا بودی.
بعد از این که دست مرد پیر را ول کرد، دست میون شی را گرفت و با عجله از ان اتاق شیشه ای که او را یاد اکواریوم مینداخت، بیرون برد.
+ مرسی مراقبش بودید ساجانیم!
رئیس که هنوز مچ دستش را از درد مالش میداد، خودش را احمق خطاب کرد که چرا روی دوست دختر جئون جانگکوک دست بلند کرده است. البته او واقعا دوست دخترش نبود. بود؟
_ منو کجا میبری؟
+ فقط دنبالم بیا.

--

میون شی جرئه ی دیگری از اب جویش نوشید و به چراغ های سئول که از انجا شبیه وسایل تزئینی روی درخت کریسمس، چشم دوخت.
جانگکوک هم قوطی خالی نوشیدنی را با یک دستش مچاله کرد و جایی انداخت.
+ چیکار کردی که رئیست انقدر ازت عصبانی شد؟
میون شی اهی کشید و گفت: خودمم نمیدونم. فقط درصد بیننده هام بیست و پنج درصد کاهش داشت.
جانگکوک شانه بالا انداخت و گفت: حتما خیلی عصبانی شده.
_ اره... به هر حال... مرسی که منو اوردی بیرون. حواست باشه بهشون بگی باهام خوب رفتار کنن.
جانگکوک پقی زد زیر خنده و گفت: میخوای برات پارتی بازی کنم؟
میون شی سرش را به بالا و پایین تکان داد.
+ باشه. اگر تو میخوای.
میون شی قوطی دیگری برداشت و بازش کرد.
_ میون شی مست چطوریه؟
+ ها؟
_ دفعه ی قبل که مست بودم و مجبور بودی منو تحمل کنی چی کشیدی؟ از خواهرم شنیدم که هر وقت مستم شبیه هیولا میشم.
جانگکوک با یاداوری شبی که میون شی را به خاطر ندانستن ادرس خانه اش، پیش خودش اورده بود، سرش را به زیر انداخت و لبخند زد...

جانگکوک، میون شی را روی کولش انداخته بود و از پله های خانه اش بالا میبرد.
میون شی که اب دهانش روی پلیور جانگکوک راه افتاده بود، یک دفعه از خواب پرید و مثل دیوانه ها اطرافش را نگاه کرد.
داد زد: وای! چه خونه ی قشنگی! مامان! از کجا انقدر پول اوردی ها؟
بعد که دید روی کول مرد غریبه ای دراز کشیده، کنار گوش جانگکوک لب زد: اجوشی! منو کجا میبری؟ میشه با هم عکس بگیریم؟ خیلی خوش قیافه ای. ایدولی چیزی هستی؟ ها؟
جانگکوک میون شی را روی کولش بالا انداخت و از عصبانیت گفت: هنوز اونقدرام پیر نشدم.
_ چینچایو؟! خیلی پیری که.
جانگکوک ایستاد. چشم هایش را بست و پوفی کرد که موهای رنگ کرده اش را به هوا پراند.
+ ای کاش همون جا وسط خیابون ولت میکردم.
_ منو از وسط خیابون جمع کردی؟ چه عجیب.
جانگکوک که بالاخره تواسنته بود میون شی را روی تخت بگذارد، کمرش را گرفت و گفت: کمرم درد گرفت.
میون شی غلتی خورد که موهایش روی صورتش پخش شدند.
جانگکوک خم شد و پالتویش را از تنش در اورد. میون شی دستش را دراز کرد و موهای جانگکوک را گرفت و کشید.
جانگکوک هوار کشید و سعی کرد دست های میون شی را از روی موهایش باز کند اما انقدر محکم گرفته بود و میکشید که جدا کردنشان غیر ممکن بود.
_ باهام عکس نگرفتی. چرا موهات بوی شکلات نمیده؟ ها؟

𝙇𝙤𝙫𝙚 𝙎𝙘𝙖𝙣𝙖𝙡 | KTH [Completed] Where stories live. Discover now