.::No!::.

517 65 12
                                    

وقتی جانگکوک برای بیدار کردن تهیونگ وارد اتاقش شد و میون شی را در بغلش دید، احساس کرد میخواهد فریاد بکشد. حتی خودش هم فکر نمیکرد قابلیت این را داشته باشد که در این حد عصبانی شود.
محکم به دیوار زد و داد زد: بیدار شو!
میون شی و تهیونگ باهم از خواب پریدند.
تهیونگ بین خواب و بیداری میون شی را به سمت خودش کشید و گفت: ولش کن. بخواب.
میون شی هم از خدا خواسته چشم هایش را بست و بی توجه به صورت بنفش جانگکوک، سرش را در سینه ی تهیونگ فرو کرد.
جانگکوک از اتاق بیرون رفت و دوباره در را پشت سرش بهم کوباند.
تهیونگ و میون شی دوباره از خواب بیدار شدند اما باز هم خوابیدند.

--
ارام پشت میز نشست و سرش را پایین انداخت. تهیونگ هم کنارش نشست و کاسه ای برنج جلو رویش گذاشت.
هیچکدام از اعضا حرفی نمیزدن. همه به کاسه هایشان خیره شده بودند.
میون شی اول از همه شروع به خوردن کرد. انگار مثل بقیه معذب نبود. تهیونگ هم چوب های غذاخوری اش را برداشت و تکه ای سیب زمینی و گوشت از ظرف وسط میز برای میون شی گذاشت.
میون شی لبخندی به رویش زد که جانگکوک گفت: امروز روز ضبط تمرین رقص مونه.
نامجون ارام گفت: اون برای پس فرداست.
+ ولی میتونیم دو روز زود تر انجامش بدیم نه؟ هرچی زود تر بهتر.
نامجون در مقابل جواب جانگکوک سکوت کرد.
جیمین که از اوضاع خوشش نمیامد بلند گفت: خب بیاید شروع کنیم. چا...
و همه مشغول شدند.
موقع صبحانه، همه میون شی را جزوی از خودشان میدانستند و خیلی زود به حضورش عادت کردند.
در اصل او کسی بود که بیشتر میگفت و میخندید و بقیه را هم به خنده مینداخت.
اما جانگکوک هیچ چیزنمیگفت و فقط میخورد.

--

نامجون موبایلش را به سمتی پرت کرد و جانگکوک هم فریاد کشان از روی کاناپه پرید.
همه هوار کشان این طرف و ان طرف میرفتند و خوشحالی میکردند اما تهیونگ با خونسردی روی کاناپه نشسته بود.
زمانی که همه مشغول تلفن زدن به اشنایان و عزیزانشان (و هوسوک به سگش) بودند تا این خبر را بدهند، تهیونگ وارد اتاقی شد و در را پشت سرش بست. شماره ی میون شی را گرفت و موبایل را نزدیک گوشش گرفت.
میون شی تکه ای قرص خماری داخل دهانش انداخت و چشم هایش را بست تا سعی کند از سردردش کم کند که رینگ رینگ تلفنش بلند شد.
با دیدن اسم "مو شکالتی" لبخندی زد و دکمه ی سبز رنگ را کشید.
_ آنیو!
تهیونگ ارام ولی با انرژی گفت: ما نامزد گرمی شدیم!
میون شی روی تختش نشست.
_ چی؟!
+ اره... منم تعجب کردم.
میون شی اخمی کرد و گفت: حالا... این چی هست؟
تهیونگ اهی کشید و گفت: حدس زدم. برو سرچ کن... گ...ر... می
_ باشه. صبر کن.
موبایلش را پایین اورد و داخل گوگل گرمی را سرچ کرد. وقتی فهمیدید گرمی چیست جیغ فوق العاده بلندی زد. انقدر بلند بود که تهیونگ مجبور شد موبایل را از گوشش فاصله دهد.
_خدای من! باورم نمیشه.
میون شی حتی نمیدانست این همه هیجان یکهو از کجا امد اما انقدر خوشحال بود که انگار جایزه ی بهترین خبرنگار سال را برده.
+ خیلی خفنم میدونم.
_ نه! به نظرم کیم نامجون خفن تره.
+ بو؟!
_ خب اونه که شما رو مدیریت میکنه. اگر اون نبود الان نامزد گرمی نشده بودید.
تهیونگ که انگا بغض کرده بود گفت: بیس تو انتخاب کردی نه؟
میون شی به صفحه ی موبایلش که عکس نامجون بود، نگاه کرد و گفت: درسته.
تهیونگ ارام گفت: قطع میکنم.
و موبایل را پایین اورد. بلند شد و از اتاق بیرون رفت. نامجون تازه تماسش تمام شده بود و موبایلش هنوز دستش بود.
تهیونگ یقه اش را گرفت و با صدایی که میلرزید گفت: چطور تونستی؟...
نامجون تهیونگ را پدرانه، در اغوش کشید و پشتش دست کشید.
+ سخته میدونم...

𝙇𝙤𝙫𝙚 𝙎𝙘𝙖𝙣𝙖𝙡 | KTH [Completed] Where stories live. Discover now