.::Meet You Again::.

488 69 6
                                    

همه چیز به حالت عادی خودش برگشت.

تهیونگ به استیج رفت و به زندگی قبلی اش ادامه داد.

میون شی دوباره داخل بخش سرگرمی استخدام شد.

میون چو دوباره به مدرسه برگشت.

انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده است.

اما بعضی چیز ها با طوفان ها و سنگین ترین گردباد ها هم تغییری نمیکنند.

میون شی و تهیونگ هر دو عوض شده بودند.

تهیونگ همیشه خسته و کلافه بود و همه متوجه شده بودند. در قسمت های ران کمتر انرژی نشان میداد و کمتر میخندید. تا دیروقت داخل استادیو یا سالن رقص میماند و تمرین میکرد. انگار که بخواهد چیزی را فراموش کند.

ولی نمیتوانست.

هر وقت انقدر میرقصید که حساسیتش اود میکرد و صورتش قرمز میشد و جوش میزد، یک جا مینشست و انقدر گریه میکرد تا خوابش میبرد.

میون شی هم مثل قبل نبود. دو برابر کار میکرد و بعضی اوقات اصلا نمیخوابید.

بیشتر داخل ساختمان شبکه میماند و خانه نمی امد. انقدر ساکت و کم حرف شده بود که کار اموز ها هم سرسام گرفته بودند. چون به جیغ و داد کردنش عادت داشتند.

وقتی خبر جدا شدن میون شی از تهیونگ پخش شد، خیلی از طرفدار هایش خوشحال شدند اما وقتی حالش را دیدند، بخاطر کار هایشان عذاب وژدان گرفتند. بخاطر همین هشتگ "چوی میون شی برگرد" خیلی جاها ترند شد اما به زودی با کار های بنگ شی هیوک خوابید.

و تهیونگ احساس کرد واقعا میون شی را از دست داده است.

--

شب بارانی و سردی بود. اخر هفته بود و جانگکوک داخل خانه ی خودش نشسته و قطعه ای را با گیتار تمرین میکرد.

اتش شومینه میسوخت و صدای ترقی ترقی خانه را پر کرده بود.

همانطور که جانگکوک چشم هایش را بسته بود و دست هایش را روی سیم گیتار به حرکت در می اورد، به تهیونگ فکر میکرد. در اصل میخواست به میون شی فکر کند اما نمیتوانست تهیونگ را از ذهنش بیرون کند.

به طریقی احساس مسئولیت میکرد. تهیونگ بهترین دوستش بود و نمیتوانست وقتی شب ها صدای گریه هایش را میشنید، احساس بدی نداشته باشد.

با این که تهیونگ با دختری که تازگی ها شب روز جانگکوک شده بود، قرار میگذاشت، اما... او دوستش بود.

یاد زمانی افتاد که در دوران کار اموزی شان شب ها دزدکی بیدار میشدند و همدیگر را داخل سالن رقص ملاقات میکردند و تا میتوانستند غذا میخوردند تا گشنگی شان را برطرف کنند. و بعد انقدر میرقصیدند تا کالری شان را بسوزانند.

𝙇𝙤𝙫𝙚 𝙎𝙘𝙖𝙣𝙖𝙡 | KTH [Completed] Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora