وقتی میون شی بیدار شد و فهمید فروشگاه خانوادگی شان همه چیز خراب شده و تمام محصولاتش روی زمین ریخته، متوجه شد بنگ شی هیوک تا اینجا هم پیش امده. او میخواست با هدف قرار دادن خانواده اش، او را مجبور به عقب نشینی کند.
میون شی عذاب وژدان زیادی داشت که خانم چوی به راحتی متوجه اش شد. او کنار دخترش نشست و دستش را روی شانه اش گذاشت. داخل زندگی شصت ساله اش، خیلی از این که نیمتواند صحبت کند افسوس میخورد و این یکی از ان موقع ها بود. دوست داشت وقتی دهانش را بازمیکند کلمات مادرانه و دلگرم کننده ای ازش خارج شود اما تنها چیزی که بیرون می امد هیچ بود.
پس اشاره کرد: قصه نخور! چند روز که کار کنیم میتونیم همه شونو برگردونیم.
و میون شی لبخند زد با این که باز هم احساس بدی داشت.
تا این که روز بعد، میون چو از دبیرستان اخراج شد.
او گفت مثل همه داخل کالس نشسته بود که او را از دفتر مدیر خواستند و وقتی رفت بهش گفتند: تو اخراجی!
فقط همین. و او بدون هیچ دلیل موجه ـی اخراج شده بود.
میون شی ارام خواهرش را بغل کرد و گفت: من واقعا متاسفم چو.
اما میون چو با این که میخواست گریه کند، با لبخند گفت: تقصیر تو نیست.
و بعد بازویش را گرفت و با جدیت گفت: به خاطر اخراج من از اوپا جدا نمیشی. اگر این اتفاق بیافته بهتره خودتو مرده بدونی.
و میون شی باز هم لبخند زده بود. با این که دلش میخواست تهیونگ اینجا بود و راحت سرش را داخل سینه اش فرو میکرد و اشک میریخت.
هفته ی بعد، رئیس بخش سرگرمی نامه ی استفاعی جلوی میون شی گذاشت و گفت: استفاع بده.
این اتفاق انقدر شوکه کننده بود که پارک جیون هم دهنش باز ماند. وقتی که میون شی پایین برگه را با دستان لرزانش امضا میکرد، به این فکر فرو رفته بود که شی هیوک چقدر به رئیسش پول داده که حاضر شده برگ برنده اش را به این راحتی اخراج کند.
با این که این موضوعات از تهیونگ مخفی مانده بود، او میتوانست حدس بزند چه کار هایی که از دست شی هیوک بر نمی اید. تا این که از جانگکوک شنید میون شی اخراج شده.
انقدر عصبانی شد که نزدیک بود یک گلدان چن صد دلاری را بشکند. اما سوکجین و یونگی توانستند به موقع جلویش را بگیرند.
خیلی نگذشت که شی هیوک حتی به تهیونگ هم رحم نکرد. او را از تمام فعالیت های گروه حذف کرد و برنامه ریخت تا داخل برنامه ها حضور نداشته باشد. این باعث شد بقیه ی اعضا هم کنار تهیونگ بمانند و داخل هیچ فعالیتی شرکت نکنند.
وقتی این خبر ها داخل تلویزیون و مقاله ها پیچید، میون شی فهمید تمام این سر و صدا ها بخاطر وجود خودش است.
YOU ARE READING
𝙇𝙤𝙫𝙚 𝙎𝙘𝙖𝙣𝙖𝙡 | KTH [Completed]
Fanfiction"من میخوامش! با تمام وجود این عشقو میخوام! و هیچکس نمیتونه ازم بگیرتش!" وقتی ویژوال بزرگ ترین بوی بند جهان، گرفتار عشق یه خبرنگار میشه... [تکیمل شده]