از آون شرط بندی مسخره دو روز گذشته بود
رزی بزور غذا میخورد و گریه میکرد
هیچ وقت تا حالا انقد غمگین ندیده بودمش انگار که امیدش و به زندگی از دست داده بودمنم تو این دو روز که میدونستم آخرین روز ها و ساعاتیه که با دوست دخترم هستم یه خونه خریدم
میدونستم وضعیت مالی رزی و خانوادش خوب نیست
میدونستم جونگکوک به حرفش عمل میکنه و پدر رزی آزاد میشه برای همین رفتم یه کار خوب و با دست مزد عالی برای پدرش پیدا کردم
میخاستم خیالم راحت باشه که رزی راحت زندگی میکنهتو این دو روز رزی نمیذاشت شبا از پیشش برم
واسه همین توی اتاق خودم شبا بغل هم میخوابیدیمبه رزی کمک کردم که از تخت بلند شه
بزور بهش غذا دادمروی مبل هردو کنار هم نشسته بودیم و سکوت مزخرفی بینمون بود تا اینکه موبایل رزی زنگ خورد
گوشی رو برداشت و جواب دادبعدش یهو از جاش پرید و از خوشحالی گریه کرد
منم بلند شدم و کنارش ایستادم
هرچند که میدونستم واسه چی انقد خوشحال شده ولی بازم ازش پرسیدم+ چی شده؟
§ جیمینا پدرم آزاد شده الان خونست پیش مامانه
+ پس بیا ببرمت پدرتو ببینی
§ باشه
کتم رو پوشیدم و رزی هم سریع پالتوش رو پوشید
و باهم از خونه آومدیم بیرون و سوار ماشین شدیم
.
.
.
بعد از مدتی رسیدیم خونه پدر و مادر رزی
رزی سریع پیاده شد و به طرف در خونه دویید و در زد..در خونه باز شد و رزی سریع داخل رفتاز ماشین پیاده نشدم به جاش تلفنم رو برداشتم
و گفتم که خونه رو با وسایل خوب تزیین کنن
باید برای رزی و خانوادش حاضر میشد
.
.
.
فرداش جونگکوک بهم زنگ زد گفت که میخواد منو امروز عصر با خودش ببرهمنم با خانواده رزی و خودش به سمت خونه ای که براشون خریده بودم رفتیم و بهشون نشون دادم
پدر و مادر و خواهر کوچکترش خیلی خوشحال شدن ولی رزی دستم و گرفت و گفت میخواد خصوصی حرف بزنیم
سوار ماشین شدیم رزی برگشت طرفم و به من نگاه کرد
§ دلیل اینکارت چیه جیمینا چرا رفتی خونه برای من خریدی
+ چون دوست دارم راحت باشی
§ ولی من راحتم درسته که برام این خونه رو خریدی ولی من نمیتونم قبولش کنم اینجوری احساس میکنم دارم ازت سوءاستفاده میکنم
+ تو لیاقتشو داری رزی
§ ازت ممنونم نمیدونم آگه نبودی چطوری باید دووم میآوردم
خواستم بگم بهش که این آخرین باریه که همدیگرو میبینیم..خواستم بگم که میخوام بعد رفتنم ناراحت نباشی ولی حرف تو دهنم با دیدن لبخندش و امیدواریش ماسید

BẠN ĐANG ĐỌC
you are just mine
Fanfictionفیک کوکمین مثبت هجده توی این داستان جونگکوک سادیسم داره و جیمین هم یک استریته که یه دوست دختر داره ممکنه جیمین عاشق جونگکوک بشه؟؟ ممکنه جونگکوک خوب بشه؟؟ وضعیت اپ: مکمل شده #kookmin: #5