همین که از ماشین پیاده شدم
سریع دست جیمین رو هم گرفتم باهم وارد خونه شدیمشروع کردم به بوسیدن لباش
لباش نرم و پفکی بود و لذت زیادی رو بهم میداد
نتونستم تحمل کنم و شروع کردم به گاز گرفتن و مکیدن لباشتقلا میکرد که دست از بوسیدنش برداشتم
+ چیکار میکنی؟
دستش رو گرفتم و کشیدم سمت اتاق مشترکمون
روی تخت انداختمشترسید و توی دور ترین نقطه تخت نشست
رفتم سمت اتاق لباس
از تو یکی از کشو ها شلاق و دست بند رو برداشتمدوباره پیش جیمین برگشتم که داشت گریه میکرد
روی تخت نشستم- تو همسر منی من دوست دارم خیلی زیاد
پس بهتره باهام همکاری کنی و منو عصبانی نکنی+ نههههه به من دست نزن
به سختی لباساش رو درآوردم
جیغ میزد و گریه میکردبعد از اینکه لخت شد دستاش رو با دست بند بستم
جیغ میزد و خواهش میکرد
ولی من دست خودم نبود باید حتما بدن سفید و بی نقصش رو کبود میکردمبه شکم خوابوندمش و زیر رون هاش یه بالشت گذاشتم خیلی تکون میخورد
- تکون نخور جیمین عصبانیم نکن
+ خواهش..میکنم....نکن
کتم رو سریع درآوردم و آستین هام رو بالا زدم
شلاق رو گرفتم و روی کمرش محکم فرود آوردم که تکون خوردناش تمام شد و نفسش بند آومد
ضربه دوم رو زدم که جیغ بلندی کشید- بشمر جیمین
+ خواهش...می..کنم
ضربه بعدی رو زدم که جیغ زد پوست سفیدش قرمز شده بود به همین زودی کبود شده بود
- بشمر دیگه تکرار نمیکنم
ضربه دیگه رو زدم که بلند گریه کرد
+ ایییییی...هق..چهار
ضربه هام رو محکم و بدون رحم روی بدنش فرود می آوردم
رد خون مرده ها روی پشتش مونده بود
بلند بلند گریه میکرد و با هر ضربه جیغ میزد+ اههههههه...بیست
شلاق رو یه طرف پرت کردم و لباسام رو درآوردم
بی حال شده بود عین یه جنازه شده بود
دست کشیدم روی کمرش که سریع بلند شد که سنگینیم و روش انداختم و ناله دردمندش بلند شد+ اههههه ایییییی دست نزن
پشت گردنش رو بوسیدم و مک زدم ناله میکرد
بلند شدم و رفتم دوباره به اتاق لباسلوب، ویبراتور، کاندوم، گگ رو برداشتم
دوباره برگشتم پیش جیمین که نفسای اروم میکشید
YOU ARE READING
you are just mine
Fanfictionفیک کوکمین مثبت هجده توی این داستان جونگکوک سادیسم داره و جیمین هم یک استریته که یه دوست دختر داره ممکنه جیمین عاشق جونگکوک بشه؟؟ ممکنه جونگکوک خوب بشه؟؟ وضعیت اپ: مکمل شده #kookmin: #5