ما چی هستیم؟ ما کی هستیم؟
توی مستی همدیگه رو بوسیدیم و بعد تو بهم سیلی زدی و با گریه بغلم کردی. صبح زود وقتی با سردرد بیدار شدم از میون بغل داغت اومدم بیرون، پتو روت کشیدم و روی کاناپه ی خونهت تنهات گذاشتم و برگشتم خونه.
تموم آخر هفته رو روی تپه ی نزدیک ساحل توی بغل هم گذروندیم و یکشنبه توی کلیسا از عشق آسمانی و زمینی حرف زدیم. تموم درد دلهات با مادرت رو گوش دادم و تو سرت رو روی شونهم گذاشتی و اشک ریختی.
برام از تموم چوب پنبه های بطری های شرابی که خورده بودیم ریسه ی بلندی درست کردی و ازم خواستی توی آشپزخونهم آویزونش کنم، همه میگن مسخرهست اما من عاشقش شدم.
هر بار میای خونهم خودتو توی یکی از ادکلن هام غرق میکنی و آروم زمزمه میکنی "میخوام بوی تورو بدم." به روی خودت نمیاری که میفهمی صداتو میشنوم.
کی قراره بهت بگم؟ کی قراره این سد لعنتی شکسته بشه و از بازیِ مسخره و بی هدفِ "نگفتن" دست برداریم؟ ما تموم خصوصیت زوج های عاشق داریم، اما بهم نمیگیم که عاشق همیم.
تو کنار لبهام رو بوسیدی زین. همیشه موقع خداحافظی اینکارو میکنی. کدوممون قراره از این لجبازی بیهوده با خودش دست برداره و یه کمی صورتش رو کج کنه تا لب هامون درست روی هم قرار بگیرن؟ هنوز وقتی چشم هامو میبندم طعم لبهای خنکت که توی مستی چشیدم رو حس میکنم.
***
شماهم متوجه تغییرات توی لیام شدید؟
حدس میزنید ادامه داستان قراره چطور پیش بره؟
کامنت هاتون واقعا دلگرم کنندهست برای ادامه داستان پس دریغ نکنید💞
ESTÁS LEYENDO
Dear diary
Fanficخاطرات عزیز، همینجا تورو به پایان میرسونم. فکر نمیکنم هیچ خاطره بهتر یا بدتر از اون خاطراتی که قبلا توی این دفتر نوشتم برام ساخته بشه. بذار این پایانِ خاطراتِ مکتوبم باشه، همینقدر زیبا، همینقدر دردناک، همینقدر عاشقانه. Ziam story, Top/Bottom: No s...