-11-

57 19 10
                                    

✖پارت مهم✖
"با دقت بخونید،مخصوصا اخراش رو و این پارت با کمک گرفتن از یکی از اهنگای زین بود."


______________________

همونجور که روی پای مرد نشسته بود یکی از شاتهای نوشیدنی رو دستش میده و شات دیگه رو توی دستش میچرخونه،مرد لبخند کوتاهی میزنه و شاتش رو کامل سرمیکشه و پسر کوچیک تر کمی از شات خودش رو سر میکشه و برای دومین بار شات مرد رو پر میکنه
مرد هم زمان با سرکشیدن دومین شات ،انگشت اشارش رو از روی لباس روی ترقوه پسر کوچیتر تا نیپلش میکشه و صورتش رو به صورت پسر نزدیک میکنه ولی قبل از برخورد لباشون به هم این دست پسر کوچیکتر بود که فاصله بین لباشون رو پر میکنه.
-مرد،چطوره اول باهم اشنا شیم بعد خودم بهترش رو روت انجام میدم.
با لبخند کوتاهی که میزنه کمی از شاتش رو سرمیکشه و نگاهش رو به مرد روبه روش میده
مرد با گونه هایی که کمی قرمز شده بودن و صدای گرفته بدن پسرک رو به خودش میچسبونه و با صدای اروم زمزمه میکنه
-هرچی تو بخوای پسر زیبا،امشب من در اختیار توعم.
مرد انگشت شستش رو روی لب پسر کشید و با همون لحن اروم ادامه داد
-جانی جانسونم،قبلا معلم بودم ولی بازنشسته شدم،چندسالی هست شبارو توی کلاب های مختلف میگذرونم ولی تازه چند شبی هست اومدم اینجا و تا الان پسری مثل تورو ندیدم،چشمای آبیت کاملا منو توی خودش حل کرده لاو.
خودش رو جلو میکشه و گوشه لب پسر رو میبوسه و دوباره عقب میکشه.
ج-حالا تو خودت رو معرفی کن.
پسر با لبخند خجالتی که از تعریف های جانی روی صورتش ایجاد شده بود به لبهای مرد نگاه میکنه و انگشتش رو روی جای بوسه ی جانی میکشه و با نفس کوتاهی که میگیره شروع به حرف زدن میکنه.
-اسمم راجره،یک ماهه اینجا به عنوان بارمن کار میکنم ولی انگار زیادی درگیر کار بودم و تورو تا الان ندیده بودم،خوشحالم امشب شبه شانسم بود و مردی مثل تورو ملاقات کردم جان.
به صورت جانی لبخند میزنه و پشت دستش رو روی ته ریش های مرد میکشه
ج-اسمت هم مثل چشمات قشنگن پسر ، تو بدجوری هواییم میکنی.
راجر برای سومین بار شات جانی رو پر میکنه و دستش میده و با ارامش از روی پاش بلند میشه.
ر-تا اینو بخوری اتاق اماده میکنم.
روی گونه مرد رو میبوسه و با قدم های اهسته خودش رو به انتهای کلاب میرسونه و وقتی کاملا از دید دور شد سرعت قدم هاش رو بیشتر میکنه و وارد دسشویی مخصوص پرسونل میشه،خودش رو به توالت میرسونه و دوتا از انگشتاش رو وارد دهنش میکنه و اینقدر این کار رو ادامه میده تا تمام محتویات معدش رو خالی میکنه.
در حالی که کمی سرش گیج میرفت از روی زمین بلند میشه و خودش رو به روشویی میرسونه و بی توجه به اینکه اون اب ممکنه الوده باشه شروع به سر کشیدن اب از روشویی میکنه
ر-فاک حالم از هرچی نوشیدنیه به هم میخوره.
نفسشو بیرون میده و گوشیش رو از جیبش در میاره و بعد از گرفتن شماره مد نظرش گوشی رو به گوشش میچسبونه، با وصل شدن تماس بدون هیچ حرفی ادم پشت گوشی شروع به حرف زدن میکنه.
-هی راجی،یه جا با مشخصاتی که دادی پیدا کردم،نزدیک و خلوته اما جای خوبیه و مطمئنم بهتون خوش میگذره.
راجر با شنیدن صدای خنده پسر اونطرف خط لبخند میزنه و سرش رو تکون میده
ر-ممنون داداش..لوکیشنش رو واسم بفرست.
بدون معطلی گوشی رو قطع میکنه و به ساعت روی مچش نگاه میکنه
ر-دو دقیقه فقط مونده پسر
با نیشخند میگه و زبونش رو روی ردیف بالای دندوناش میکشه، با خونسردی از دسشویی خارج میشه و خودش رو به سمت چپ دسشویی که اتاق رئیس بود میرسونه و با تقه ارومی که به در میزنه وارد میشه.
ر-سلام اقای بنسون،خسته نباشید.
بنسون با دیدن راجر دست از کار میکشه و با لبخند به راجر نگاه میکنه
ب-خوش اومدی پسرم،چه کاری ازم برمیاد؟
راجر کف دستش رو به شلوارش میماله و با ارامش رو پوش مخصوص بار رو از تنش خارج میکنه و روی میز رئیس میزاره.
ر-راستش باید استعفا بدم اقای بنسون،کار کردن توی اینجا فرصتی بود که بهم دادید ولی همسرم یه مدته داره بخاطر کار کردنم توی کلاب غرغر میکنه و واقعا کلافه شدم و امیدوارم درک کنید..شما که خانم هارو میشناسید.
بنسون سرش رو به حرفای راجر تکون میده و با همون لبخند پدرانه به حرف میاد.
ب-راج پسر توی این مدت از بودنت اینجا خیلی خوشحال بودم ولی حق داری هرچی نباشه اون همسرته و بهش حق میدم اگه نگران باشه پس مشکلی نیست ولی باز بهمون سر بزن.
از جاش بلند میشه و خودش رو به راجر میرسونه و اونو توی بغلش میگیره.
ب-امیدوارم نزاری زیادی دلتنگت شم .
دستش رو روی سر راجر که موهاش توی کوتاه ترین حالت ممکن بودن میکشه و چند قدم عقب میاد.
ر-ممنون اقای بنسون،حتما بهتون سرمیزنم.
با لبخند طرف در میره و قبل از خارج شدن از اتاق با صدای بنسون متوقف میشه.
ب-راستی .. تا اخر امشب پولت رو میریزم به کارتت چون الان پول دم دستم نیست.
راجر کوتاه سرش رو تکون میده و از اتاق خارج میشه،با نفس عمیقی که میکشه به ساعت مچیش نگاه میکنه و با دیدن ساعت نیشخند خوشایندی روی لبش میشینه و خودش رو به میز جانی میرسونه
ر-راه بیوفت بریم.
جان بدون هیچ حرفی با بدنی که هم رنگ با گچ شده بود و دستای لرزون بی اختیار از جاش بلند شد و پشت سر راجر به راه افتاد.
چند قدمی که از کلاب فاصله گرفته بودن راجر در ماشین مشکی که کنار خیابون بود رو باز میکنه و با سرش به جان اشاره میکنه تا بشینه و مرد هم بدون هیچ مخالفتی داخل ماشین میشینه،راجر با بستن در خودشو به طرف دیگه ماشین میرسونه و ماشین رو به حرکت میندازه.
توی سکوت و با خیال راحت به مسیرش ادامه میده و بعد از گذشت هشت دقیقه جلوی ساختمون بزرگ ولی قدیمی ماشین رو پارک میکنه
ر-پیاده شو و دنبالم بیا ددی.
ددی رو با پوزخند و تمسخر زمزمه میکنه و از ماشین پیاده میشه
وارد ساختمون میشه و از گوشه چشمش جانی رو که مثل بچه اردکایی که دنبال مامانشون راه میوفتن نگاه میکنه و به محض رسیدن به پله ها با خونسردی پله هارو به سمت پشت بوم ساختمون طی کرد
با رسیدن به بالای پشت بوم دستش رو توی جیبش برد و دوتا دستکش چرمی که داشت رو دستش کرد و با ارامش چاقوی مورد علاقش رو از جیبش خارج میکنه و طرف جانی میچرخه،دستش رو روی شونه مرد مقابلش گذاشت و با بی حسی که تک تک اعضای صورتش رو فرا گرفته بود به صورت مردی که با وحشت جلوش دو زانو نشسته بود نگاه کرد
چاقو رو با ملایمت توی دستش چرخوند و جلوی صورت مرد حرکتش داد
-میدونی جانسون؟تمام سالهایی که یه پسر بچه بودم و تمام احتیاجم توجه بقیه بود باعث شدی کل نیازم بشه بی توجهی،اینکه یه روز بدون تحقیرهای‌ معلم و خنده های کوفتی بچه ها بشینم سر کلاسات.
تلخندی میزنه و انگشت اشارش رو لبه چاقو میکشه
-همیشه اسممو پاکی صدا میزدی و بخاطر رنگ پوستم که خودم هیچ انتخابی براش نداشتم و حتی دینم به من توهین میکردی ولی تمام عمرم من سعی کردم ادم بهتری بشم،حتی بهتر از چیزی که دنیا لیاقتش رو داره چون هنوز کوسه های تشنه به خونی هستن که این اطراف غوطه ورن.
نفسشو بیرون میده و نگاهشو از دستش که به چاقو قفل شده بود میگیره و به مردمک های لرزون جانسون میده
-باعث شدی بشم کسی که تک تک خلافکارا و ادمای عوضی ازش حساب میبرن چون توی تنهاییام شروع کردم به خودم درس دادن از چیزایی که خودم یاد گرفته بودم چون امثال تو فقط سعی داشتن بهم ثابت کنن ازم بهترن و من دقیقا چیزی شدم که خودم میخاستم ، همون ادمی که با شنیدن اسمم ترس تک تک سلولاتونو میگیره اما نه بخاطر ادمایی که میکشم.
نیشخندی میزنه و چاقو رو توی جاییش که به کمرش متصل بود برمیگردونه و نگاهشو به جانسون میده
-تمام شهرتم بخاطر بلاهاییه که سرتون میارم بدون دخالت خودم،من موادمو میسازم و میدم به خورد بقیه و اونا میشن برده های زیر دستم دقیقا مثل تو.
تو تمام مدت بدون اینکه تلاشی واسه فرار داشته باشی جلوم روی زمین زانو زده بودی و به تک تک حرفام گوش میدادی و این بخاطر علاقه خودت نبود فقط بخاطر دستور من بود
میخنده و کتف مرد روبه‌روش رو میگیره و از روی زمین بلندش میکنه و به طرف لبه پشت بوم ۲۰طبقه ای که روش ایستاده بودن میبره
- چیزی که عنوان جدیدترین مدل نوشیدنی الکلی به خوردت دادم "بوروندانگا"بود یا به زبون تو و امثالت نفس شیطان.
شونش رو بالا میندازه و با ارامش دستش رو روی کمر جانسون حرکت میده
ر-و این دارو باعث میشه تو به تک تک حرفام گوش بدی و به عبارتی هیپنوتیزم میشی و میخوام بدونی زندگی بی ارزشت واسم اصلا مهم نیست ولی ازت میخوام پسر خوبی باشی و اسم قاتلت یادت بمونه،باهام تکرار کن..
دستش رو روی چونه جانسون میزاره و سرش رو میده بالا تا به جشماش خیره شه
ر-اینبار به عنوان ایکاروس نیومدم،اینبار فقط با اسم زین مالیک اومدم،قاتلت زین مالیک.
با تکرار شدن اسمش‌ زیر زبون مرد لبخند میزنه و چند قدم به عقب میره و دستاشو جلوش توی هم قلاب میکنه
ز-خستم کردی وقتشه بپری پایین.
با دستش به پایین اشاره میکنه و جانسون سرش رو برای تایید تکون میده و قدم کوتاهی که برای پریدنش لازم بود رو برمیداره و همین کافیه که به پایین ساختمون سقوط کنه.
زین دستاشو از هم جدا میکنه و اهسته به طرف پله های قدیمی که تک و توک بینشون شکسته بود و فرو ریخته بود میره و با ارامش به سمت پایین قدم برمیداره،به محض رسیدنش به پایین ماسکشو بالا میده و طرف کوچه ای که جانسون افتاده بود قدم برمیداره و کنارش می ایسته و با نوک کفشش به بدن بی جون و خونی مرد ضربه کوتاهی میزنه تا صورتش که تقریبا چیزی ازش باقی نمونده بود روبه روی صورت خودش قرار بگیره
ز-میبینی جانسون،همه شت هایی که منو پایین کشیدن فقط باعث شدن من ادم بهتری شم نه واسه امثال تو،واسه خودم و بهم بگو مَرد، حالا که داری از اون پایین بهم نگاه میکنی اسممو صدا بزن و بهم ثابت کن رنگ خونت هم از من سفید تره.



_________

خبببب بالاخره رسیدیم به پارت مورد علاقم..
نمیخواستم تا فردا اپ کنم ولی هیجانش داشت پارم میکرد..
درباره ایننننن پارررتتتتت حتما نظر بدید چون شخصیت این زین شخصیت مورد علاقمه.
و اره دیگه امیدوارم خوشتون بیاد^^
کاور این پارت ساختمونیه که زین ،جانی جانسونو برد اونجا.
فهمیدید منظورم کدوم اهنگه؟:>>
و اینکه اون سم رو که نوشتم واقعیه اسمش همونه و توی گوگل بزنید میاره:)

فهمیدید منظورم کدوم اهنگه؟:>>و اینکه اون سم رو که نوشتم واقعیه اسمش همونه و توی گوگل بزنید میاره:)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اینم عکس چاقوی مورد علاقه زینه و اون زیریش هم همون کمری واسه گذاشتن چاقو هست.

اینم عکس چاقوی مورد علاقه زینه و اون زیریش هم همون کمری واسه گذاشتن چاقو هست

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

زین با چشمای ابی که راجر بود:))))))




E.Mayne💛❤

Zolden pain[Z.M]Where stories live. Discover now