-20-

75 18 2
                                    

چند دقیقه ای بود که زین بعد از بیدار شدن داخل حموم اومده بود سعی کرده بود تا موهاش که کمی بلند تر شده بودن رو کوتاه کنه و الان رنگ بنفشی که از کمد زیر روشویی داخل حموم برداشته بود رو روی موهاش زده بود.
با بی حوصلگی نگاهش رو از اینه میگیره و به پانسمان روی زخمش میده ، کمی انگشتش رو دور پانسمان میکشه و اروم پانسمان رو از روی زخمش جدا میکنه تا بتونه اطراف زخمش رو هم بشوره.
با سوزش سرش نیم نگاهی به اینه میندازه بعد از اطمینان از اینکه موهاش رنگ گرفتن پانسمان رو توی سطل میندازه و با احتیاط زیر اب میره تا زخمش اسیبی نبینه ، بعد از تموم شدن شست و شوی بدنش روی زخمش رو دوباره پانسمان می‌کنه و از حموم خارج میشه ، لباس هایی که متعلق به نایل بودن رو تنش میکنه و به سمت اشپزخونه میره و کمی اطراف رو دنبال نایل میگرده ولی با ندیدنش شونش رو بالا میندازه و وارد اشپزخونه میشه و نایل رو در حالی که میز صبحانه رو چیده و مشغول صحبت با گوشی بود میبینه ، پشت میز میشینه و یه تیکه از پنکیک شکلاتی که جلوش بود رو توی دهنش میزاره و با لذت شروع به جوییدنش می‌کنه
ن: ....نه! همینکه گفتم،اون بچه هنوز راه رفتن عادی رو بلد نیست میخوای اسم‌ کمپانی من رو خراب کنه؟ هی ببین اقای هنری من به اندازه شت هم اهمیت نمیدم ، بهتره یه کمپانی دیگه برای دخترتون پیدا کنید ، روز خوش.
نایل گوشی رو قطع میکنه و عصبی اون رو روی کانتر پرت میکنه
ن: مرتیکه دخترش نه قیافه داره نه بلده راه بره میخواد مدلش کنه..
با عصبانیت طرف میز میچرخه و زین رو درحالی که با قیافه ودف بهش نگاه میکنه میبینه و کمی بخاطر دیدنش جا میخوره
ن: شت زین ریدم به خودم ، یه صدایی چیزی...پشمام موهات چه خفن شدن.
زین لقمه توی دهنش رو قورت میده و یه دستش رو توی موهاش میکشه
ز: مرسی نی ، یارو چی میگفت؟
نایل روبه‌روی زین میشینه و یکم از اب پرتقالش رو میخوره
ن: میگه هرچی بخوای میدم ، دخترم رو مدل کمپانیت کن.
زین با دستمال دور دهنش رو پاک میکنه و به عقب تکیه میده.
ز: خب مشکل چیه؟
نایل لیوانش رو روی میز میزاره و پوکر به زین خیره میشه
ن: یه جوری میگی انگار گوش نمیدادی...هیچی دخترش راه رفتن عادی هم بلد نیست... بیخیال چرا باید بهت توضیح بدم؟ فقط ازشون خوشم نمیاد.
شونش رو بالا میندازه و زین زیر خنده میزنه
ز:راستی نای ، من میرم خونم، دنیل واسه ساعت یازده شب بلیط داره میره خونم، دیگه اینکه خودت برو پیش مارگارت و باهاش صحبت کن وسایلش هم بهش بده.
نایل در حالی که یه تیکه از پنکیک رو توی دهنش گذاشته سرش رو تکون میده و از داخل جیب شلوار جینش سوییچ یه موتور رو جلوی زین میزاره.
ن: چند وقت پیش خریدمش ولی به دردم نمیخوره پس تو ازش استفاده کن.
زین با دیدن سوییچ موتور با چشمای گرد شده به نایل نگاه میکنه و سریع سوییچ رو ازش میگیره
ز- نایل تا الان اینقدر خوشحالم نکرده بودی فکر کنم تاثیرات اون دخترس.
لبخند بزرگی رو به سمت نایل میزنه و اونو توی بغلش میگیره و سریع سمت اتاق برمیگرده.
از داخل کمد نایل یه کوله پشتی برمیداره و وسایل ضدعفونی کننده و چندتا باند رو داخل کیف میزاره و از اتاق خارج میشه
ز: من بتادین و باندها رو از اتاقت برداشتم بعدا واسه خودت بخر ، فعلا.
زین همزمان که مشغول حرف زدن بود طرف در خروجی میره و نایل که در حال گذاشتن ظرف های صبحانه داخل ظرفشویی بود به حرف میاد
ن: امشب تولد سلناس و میدونم نمیای پس اصرار نمیکنم ، مراقب خودت باش.
زین با "باشه" ارومی که میکه از نایل خداحافظی میکنه و طرف جایی که موتور بود می‌ره تا به خونه ای که پر از خاطره شده بود برگرده.

Zolden pain[Z.M]Where stories live. Discover now