part12

398 112 8
                                    

{توت فرنگی میدونستی وجودت باعث شد بفهمم دنیا هنوز زیباست ..
و تو یکی از همون زیبایی هایی ؟ میخام بهت بگم دوست دارم. .
ولی این جمله برای وجود با ارزش تو خیلی کمه. .
پارک چانیول 4 نوامبر 2019 }

چانیول با لبخند متشکری مقابل زوج روبه روش تعظیم کرد
-خانم بیون خیلی ممنون از پذیرایی گرمتون و غذاهای خوشمزتون اقای بیون از اشنایی با شما خیلی خوشحال شدم

چه یونگ با لبخند مهربونی بازوی الفا رو نوازش کردو گفت:

+خواهش میکنم پسرم ماهم از اشنایی باهات خوشحال شدیم بازم بیا پیشمون چه یونگ روبه بک هیون که کنار چان ایستاده بود پرسید:

+بکهیون عزیزم شب رو نمیمونی ؟

بک در حالی که سعی میکرد زاویه صورتش جوری سمت اونا باشه که زخم کوچیک گوشه ی لبش که به خاطر بوسه های خشن الفاش توی اتاقش به وجود اومده بود لو نره جوابش رو داد

-نه زن عمو خیلی وقته به خونم سر نزدم باید برگردم

چه یونگ لبخندی زد و گفت:

+باشه عزیزم مراقب خودتون باشید

چان و بک بعد از خداحافظی از جفتشون از خونه خارج شدن

چه یونگ بعد از این که درو بست به سمت همسرش که روی مبل نشسته و به روبه روش خیره بود رفت.به ارومی کنارش نشست وبا لبخند گفت:

+چه پسر جذاب و جنتلمنی بود کاملا مشخص بود که بکهیون رو هم دوست داره من که ازش خوشم اومد به نظرم پسر خوب و مناسبی بود نظر تو چیه

یسونگ اصلا متوجه حرفای چه یونگ نبود.هنوز ذهنش درگیر بود

یعنی ممکن بود شایعه هایی که درمورد اون شرکت و صاحبش شنیده واقعی باشه

با دستی که امگاش مقابل صورتش تکون داد حواسش جمع شد
+یسونگ حواست کجاست

-ببخشبد عزیزم.چیزی گفتی ؟

چه دوباره سوالشو پرسید:

+گفتم از چانیول خوشم اومده به نظر پسر خوبی برای بکهیونه تو چی میگی ؟

یسونگ نگاهش رو گرفت و خیره به روبه روش زیرلب گفت:

-هوووم اره خوب به نظر میومد

چه یونگ با تعجب به چهره ی جدی ولی گیج همسرش خیره شد.از بعد میز شام رفتارای یسونگ عجیب شده بود

+اومم یسونگ چیزی شده ؟

یسونگ برای اینکه خیال امگاشو راحت کنه از جاش بلند شد و گفت:

-نه عزیزم چیزی نشده فقط یخورده فکرم مشغوله.توعم برو بخاب خسته ای خودم اینجارو تمیز میکنم

بعد از فرستادن همسرش به اتاق خوابش به سمت اشپزخونه حرکت کرد هر کاری میکرد نمیتونست بیخیال این حس بدش بشه

me after youWhere stories live. Discover now