{دور خودمو خودت یه خط بکش
میخام خودمو فقط به تو محدود بکنم
پارک چانیول 32 اکتبر 2019}
کریس بعد از خروج افرادشون در رو پشت سرشون بست
به چانیول که پشت پنجره به بیرون خیره بود نگاهی کرد
عجیب بود الان باید فریاد های عصبیش کل شرکت رو برمیداشت
کاری که همیشه بعد از دیدار با پدرش انجام میداد
ولی امروز اروم بودچانیول عجیب شده بود.دیگه اون حرص و کینه و بیقراری رو تو چشمهاش نداشت ولی اون غم قدیمی پونزده ساله تو چشمهاش همیشگی بود.نگرانش بود.از وقتی که چانیول سیزده ساله با صورت کبود و چشمهای خسته و قرمز رو که تنهایی همیشه گوشه ی کلاسشون کز میکرد ,نگرانش بود
از اون موقع به بعد نتونست به اون پسر تنها و خسته فکر نکنه
پس نزدیکش شد.با اینکه چان به وجودش اهمیت نمیداد ولی کریس همیشه تو همه ی زنگای مدرسه پیشش میموند
براش حرف میزد و چانیول فقط گوش میداد
به جشنای مدرسه میبردش و چانیول فقط بدون حرف همراهیش میکرد
براش غذا میبرد و چان فقط بهشون خیره میشد
اخر سر نتونست تحمل کنه سرش داد کشید شونه هاش رو گرفت و محکم تکونش داد ازش پرسید چته لعنتی چرا عین مرده های متحرکی چرا به من نمیگی چه مرگته من فقط میخام دوستت باشم
چانیول سیزده ساله که بعد از کشته شدن مادرش این اولین باری بود که حرف میزد با صدای خشدارو ارومی که برای یه نوجوون به اون سن عجیب بود
گفت
اگر باهات دوست بشم تورم میکشه برو خواهش میکنم
کریس تعجب کرد حتی ترسید ولی موند
موندو ازش خواست براش بگه.
بگه که کی اذییتش میکنه. کی اینجوری کبودو خستش کرده
چانیول راز های دلشو برای اولین دوست زندگیش گفت
حتی ارزو ها و انگیزه هاشو برای انتقام
گفت که میخام پدرمو به زانو دربیام
میخام انتقام خون مادرمو بگیرم...تو کمکم میکنی؟
خب چانیول هم برای کریس اولین دوستش بود
از همون باری که چشمش به پسر تنها و گوشه گیر افتاده بود حس کرده بود این ادم براش با بقیه فرق داره
پس قبول کرد
اونروز تو کوچه پشتی مدرسشون دو تا نوجوون قول دادن
عهد بستن
برای قوی شدن
برای انتقام گرفتن
انتقام گرفتن از مردی که به کریس نوجوون هم زخمی تازه و بزرگ زده بود اونقدر بزرگ که هر چی مرحمو دارو روش میزاری بدتر چرک میکنه و روحتو بیشتر عذاب میده-چان
چانیول که بدون هیچ حسی فقط به افق دیدش خیره بود با شنیدن صدا کریس گفت:خوبم
کریس به پشت الفا خیره شد .الان باید کمرش خمیده و لرزون برای به خاطره اوردن لحظه ی مرگ مادرش میبود ولی الان..
مثل همیشه ثابت و استوار مونده بود.چرا؟!
-همین خوب بودنت برام عجیبه معمولا همچین لحظه هایی خوب نیستیچانیول نیم رخش رو به سمت کریس گرفت وگفت:
+عاشق شدم کریس فک کنم به خاطره همونهکریس که دست برده بود سمت جیب کتش تا سیگاری برداره با حرف چان ثابت موند
چی؟!!
کریس با خودش فکر کرد که حتما یه سری به دکتر بزنه چون جدیدا یه چیزهای اشتباهی میشنید حتما اینم همونه
با بیخیالی سیگارش رو درورد و روشنش کرد در همون حال گفت:
فک کنم اشتباه شنیدم یبار دیگه بگو
چانیول با جدیت برگشت و تکیه بر پنجره و دست به سینه گفت:
+اشتباه نشنیدی گفتم عاشق شدم
کریس این بار به معنای واقعی کلمه خشکش زد
خدای من چطور ممکنه؟ کریس خنده ی خشکی کردو گفت
-داری شوخی میکنی دیگه مگه نه؟
YOU ARE READING
me after you
Fanfic💫^من بعد از تو^💫 couple:chanbeak Gener:omegavers"amperg "romance"deram"angest"smut writer:hanil.(tel:@Haniyehbrr) پارك چانيول..يه الفاي اصيل..قوي..باهوش،ولي خسته و تشنه ي انتقام. انتقام از پدرش..پارك مينهو..قاتل روياهاي كودكيش يه روز كه اتفاقي از...