part 27

345 92 41
                                    

سلاممممم من دوباره اومدم البته یذره دیر اومدم ولی حداقل اومدم😅
اینم از پارت جدید خدمت شما:)))
بله بلاخره بکهیون همه چی رو فهمید حالا باید ببینیم چه تصمیمی میگیره....
ریدرای خوشگل خودم حتما حتما افترو به ریدینگ لیستتون اضافه کنید تا بیشتر دیده بشه و منم خوشحال تر بشم🥺❤️
نظر هم یادتون نره و انرژی هاتون رو بفرستید که حسابی نوشتن این فیک داره سرویسم می‌کنه😂
خب من دیگه برم باااااای:)))
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

{کم نه
زیاد می خوامت!!
انقدر که در تمام خاطره هام
تو باشی...
قدم بزنی، دستامو‌ بگیری، لبخند بزنی، بخونی
، ببوسی، بمونی
و بدونی که من چقدر عاشق این
فعل موندنم!!
بیون بکهیون ۱۷نوامبر ۲۰۱۹}

‌ماشین رو با سرعت کنار خیابون پارک کرد و خاموشش کرد.به ساختمون رو به روش خیره شد و لباش رو بهم فشرد..

نمیدونست اینکه اومده بود محل کار بیون یسونگ کار درستی بود یا نه...ولی اصلا حس خوبی به اون ورود ناگهانی و مشکوکش به شرکتش،نداشت
تو همین حینی که داشت تا اینجا رانندگی میکرد هم چندین بار با امگاش تماس گرفت و هر بار با شنیدن خاموش بودن موبایلش،حس بدش بیشتر اوج می‌گرفت.

تو دلش ارزو میکرد اتفاق بدی نیوفتاده باشه...

از ماشینش پیاده شد و یه ساختمون دو طبقه ی روبه روش نگاهی انداخت (باشگاه رزمی بلک رز)
بعد از دیدن عکس بیون یسونگ فوری به کریس پیام داده بود تا براش آدرس محل کارش رو پیدا کنند.

باید باهاش حضوری صحبت میکرد..فکرو دلش پیش بکهیون بود اما باید اول خیالش رو از بابت عموش راحت میکرد...

به سمت ساختمون راه افتاد و واردش شد...از هر طرفش صدای تمرین و فریاد و تشویق های اعضای باشگاه میومد و چانیولی که از سروصدا متنفر بود رو عصبی میکرد.

با اخمای توهم به سمت پسری که پشت میز نشسته بود رفت و با چند تا ضربه به میز سعی کرد حواس پسر رو از گوشیش به خودش جمع کنه
-بفرمایید کاری داشتین؟

چانیول نگاهی به اطرافش انداخت و گفت:

+با رییس اینجا کار دارم، بیون یسونگ هستش؟

پسر نگاه کلی به آلفای روبه روش انداخت و گفت:
-چه کاری باهاشون دارین..اگر مربوط به ثبت نامه خودم میتونم راهنماییتون کنم

چانیول با کلافگی شقیقه ی دردناکش رو مالید و بی حوصله گفت:
+ایشون من رو میشناسن و من هم کار خصوصی باهاشون دارم فقط بگو کجاست

پسرک با تعجب از حالت عصبی و کلافه ی مرد، انگشتش رو به سمت راهرو گرفت و گفت:
-ایشون دارن توی سالن زیرزمین تمرین می‌کنند...پایین همین راهرو اتاق آخر

چانیول بدون حرف به همون سمت حرکت کرد و از پله ها با سرعت پایین رفت.مقابل در اتاقی که اون پسر گفت ایستاد و بعد از نفس عمیقی درو باز کرد.

me after youWhere stories live. Discover now