{با تو که باشم زمان از دستم میره
جایی که منو تو باشیم زمان جایی نداره
دوست دارم.... و این تنها کاریه که شنبه و جمعه و هفته و ماه و سال نمیشناسه
پارک چانیول۱۱نوامبر۲۰۱۹}به پارکینگ بزرگ شرکت خیره شد.سرتاسرش پر بود
از ماشین های مدل بالایی که قیمت هر کدومشون از کل زندگی یسونگ بیشتر بود.
یعنی خانواده ی پارک چانیول مشکلی با اینکه جفت پسرشون این همه اختلاف طبقاتی داره ندارن؟
نگاهی به اطراف انداخت . مطمعنا یه راهی باید از اینجا به داخل برج داشته باشه.
با دیدن آسانسور به سمتش حرکت کرد...ولی با باز شدن درش و بیرون اومدن چند نفر از همون نگهبان های
سیاهپوش بیرون برج با استرس به سرعت مسیرشو
عوض کرد و داخل راهرویی که کنارش بود قایم شد
با احتیاط بهشون خیره شد.اونها بدون اینکه به اطرافشون توجهی بکنند سوار یکی از ون های داخل پارکینگ شدن و به سرعت از اونجا خارج شدن
یسونگ با خیال راحت نفسی کشید.نمیتونست از اون آسانسور استفاده کنه..ممکن بود ببیننش.
به راهرویی که داخلش پنهان شده بود نگاهی انداخت.با دیدن دری قرمز رنگ که آرم خروج اضطراری روش چسبیده بود به سمتش رفت.
تردید داشت که از این راه بره.ولی تا اینجا که اومده بود.
پس نمیتونست بیخیال بشه
با استرس داخل شد و از پله ها بالا رفت.
باید عجله میکرد...با اینکه سعی کرده بود از نقطه های کور نسبت به دوربین های تو پارکینگ حرکت کنه ولی اگر یه آدم تیزبین حواسش به دوربینا بوده باشه مطمعنا لحظه ی ورودش به پارکینگ رو دیده.
دقیق نمیدونست چند تا پله رو بالا اومد
نفسش از عجله و استرس و تعداد پله های زیادی که طی کرده بود به شدت تند شده بود.
لحظه ای به نرده های راهرو تکیه داد تا نفسش جا بیاد
اون پیر نشده بود...اتفاقا به خاطر شغلش که هر روز در حال ورزش و تمرین با شاگردانش بود بدن سالم و قوی ای داشت
ولی استرسی که به خاطر ترس از گیر افتادنش و رفتن ابروش جلوی آلفای برادرزادش داشت ناخودآگاه انرژیشو تحلیل داده بود.
ذهنش مشغول چانیول بود که با شنیدن صدای دو نفر که از طبقه های بالاتر پایبن میومدن با سرعت خودش رو پشت نرده ها پنهان کرد.
کمی سرش رو بلند که به اون دو نفر دید داشته باشه.
دو تا زن بودن که با توجه به لباسای تنشون میشد فهمید که از خدمه ی شرکت هستن و تو دستاشون سینی های با کاپ های قهوه بود.
YOU ARE READING
me after you
Fanfiction💫^من بعد از تو^💫 couple:chanbeak Gener:omegavers"amperg "romance"deram"angest"smut writer:hanil.(tel:@Haniyehbrr) پارك چانيول..يه الفاي اصيل..قوي..باهوش،ولي خسته و تشنه ي انتقام. انتقام از پدرش..پارك مينهو..قاتل روياهاي كودكيش يه روز كه اتفاقي از...