part 24

5.5K 817 17
                                        

_ تهیونگجیمین وارد اتاق شد و آهی از وضعیت تهیونگ کشید " حداقل یه چیزی بخور

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_ تهیونگ
جیمین وارد اتاق شد و آهی از وضعیت تهیونگ کشید " حداقل یه چیزی بخور .. از دیروز تا حالا نه چیزی خوردی نه خوابیدی"
تهیونگ با شنیدن صدای جیمین از جاش بلند شد و نشست .. زانوهاش رو بغل کرد و نفس عمیقی کشید 
_ یکم دیگه میخورم

_ تو دیروز هم همینارو گفتی
جه هوان حضورش رو توی اتاق اعلام کرد و با بشقابی به سمت تهیونگ رفت
_ قول میدم بخورم

اهی کشید و ادامه داد" من فقط ..."

_ اره منتظر تلفنی .. ما هم هستیم

جه هوان کنار تهیونگ نشست "ولی اگه همینطوری ادامه بدی مریض میشی .. حتی آب هم نخوردی .. بطری هنوز پره"

تهیونگ اب دهانش رو قورت میده و توجهی به خشکی گلوش نمیکنه .. سرش رو روی پیشونیش گذاشت
خیلی درمونده بود
نه ساعت از زمانی که جونگکوک به اتاق عمل رفته بود میگذشت و تهیونگ وجودش توی آتیش انتظار میسوخت 
برای لحظه ای صدای زنگ تلفن رو شنید 
قلبش به تپش شدیدی افتاد و به بقیه نگاه کرد

 سرش رو روی پیشونیش گذاشتخیلی درمونده بودنه ساعت از زمانی که جونگکوک به اتاق عمل رفته بود میگذشت و تهیونگ وجودش توی آتیش انتظار میسوخت برای لحظه ای صدای زنگ تلفن رو شنید قلبش به تپش شدیدی افتاد و به بقیه نگاه کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
To Live |kookv|Where stories live. Discover now