~
تهیونگ و جونگکوک تنها سکس پارتنر همن اما جونگکوک اهمیت زیادی برای این رابطه قائل نیست
چی میشه اگه یه رازی این بین وجود داشته باشه؟!
کاپل اصلی : کوکوی
کاپل فرعی : سپ نامجین
ژانر : انگست ، رومنس ، فیک چت ، اندکی اسمات
Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.
Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.
روی شکمش دراز کشیده بود و توی پیج موردعلاقه اش میچرخید ؛ حدود یه سالی بود که درگیر این پیج و عکس هاش شده بود . آخرین عکس دوباره توجه اش رو جلب کرد و به فکر فرو بردش .
_تو خودت رفتی جونگکوک گفت و با یه بطری آب توی دست به سمتش اومد تهیونگ چشماش رو چرخوند و بعد از بستن گوشی اش بطری آب رو ازش گرفت هنوز به خاطر ناله های بلندش، گلوش خشک بود. تشکر کوتاهی کرد و بطری رو کناری گذاشت ... دیدن لباس پوشیدن جونگکوک یکی از سرگرم کننده ترین کارها بود _ تا حالا فکر کردی حرف های آخرت چی میتونه باشه؟؟ تهیونگ بی خیال پرسید و متوجه تغییر حالت جونگکوک نشد . دست از پوشیدن لباسش برداشت " چرا اینو میپرسی؟؟"
پسر شونه ای بالا انداخت و بطری آب رو روی میز گذاشت " نمیدونم .. خودم تا حالا راجبش فکر نکردم، گفتم شاید تو راجبش فکر کرده باشی "
_ چیزی راجب این برای فکر کردن وجود داره؟ جونگکوک اهی کشید و روی تخت نشست تا جوراب هاش رو بپوشه
_ هیجان زده نمیشی؟ تهیونگ دوباره روی شکمش دراز کشید و به صورتش نگاه کرد ؛ جونگکوک هم به چهره کنجکاوش خیره شد .
_ نه اصلا و ضربه ای پشت سر تهیونگ زد " حالا هم پاشو لباس هات رو بپوش تا نظرم عوض نشده و همینجا ولت نکردم" تهیونگ جایی که ضربه خورده بود رو مالش داد و از جاش بلند شد .
Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.