part16

4.5K 550 18
                                    


با تردید کنارش روی نیمکت نشستم و پرسیدم :

"تو زخمی شدی. چه اتفاقی برات افتاده؟"

"به تو مربوط نیست. سوال بعد ی "

یک کم ازش فاصله گرفتم. کاملا معلوم بود که توی مود خوبی
نیست . شاید باید وقت دیگه ا ی رو انتخاب میکردم. دمبل 20 کیلویی توی دستش رو محکم کوبید بین فضای خالی بینمون و
کمی صداش رو بالا برد:

"میگی چرا مزاحمم شدی یا نه؟"

با اینکه دو متر از جام پریدم، سعی کردم اعتماد به نفسم رو حفظ
کنم. اگر میخواستم با این آدم زندگی کنم نباید ازش میترسیدم.
با آرامش گفتم :

"میخوام در مورد آینده باهات حرف بزنم"

چشماش رو برا ی یک لحظه محکم روی هم فشار داد و با صدای
بی حوصله ای گفت:

"چند بار دیگه باید این بحث مزخرف رو
داشته باشیم؟ تو همینجا، تو همین عمارت میمونی . ختم داستان.
قبولش کن و خوشبخت باش یا ردش کن و تو بدبختی زندگی کن. "

به تخمم هم نیست
بی ادب! انگار که خودم نمیدونم .

"من نمیخوام برگردم. اما دوست هم ندارم اینجا به عنوان
یه آدم بی هویت زندگی کنم. میخوام سعی کنم ضرری که این
ماجرا به زندگیم زده رو به کمترین حد ممکن برسونم. تنها چیز ی
که از مادرم برام مونده یه خونه است که حاضرم بدمش به تو"

پوزخندی زد.

" یه نگاه به
عمارتی که توشی بنداز و دوباره از خودت بپرس چرا من باید به
پول ناچیز تو نیاز داشته باشم. در نهایت بگو ببینم در ازاش چی میخوای ؟"

"یه هویت. یه هو یت که بتونم باهاش یه زندگی برا ی خودم بسازم"

ایستاد و به سمت کیسه بوکس رفت و در حالی که دستکش ها ی
مخصوصش رو دستش میکرد پرسید:

"چی باعث شده فکر کنی من می ذارم از اینجا بری تا بخوای برای خودت یه زندگی بسازی "

به سمتش رفتم و در حالی که داشتم از خجالت آب میشدم گفتم :

"ببین من میفهمم که بین ما یه چیزی هست. منظورم اینه که ما به هم کشش داریم. چیزی که من با تو تجربه کردم باعث شد برای
اولین بار تو یه مدت خیلی طولاني فکر کنم منم یه آدم معمولی هستم"

با صورتی همچنان خنثی شروع کرد به مشت زدن به کیسه.
سرعتش کم بود اما شدت ضربه هاش زیاد بودند و هر مشت اون
کیسه سنگین رو به اندازه قابل توجهی جابه جا می کرد. سکوتش رو
به عالمت مثبت گرفتم و ادامه دادم:

"اما بالاخره این رابطه تموم میشه"

از حرکت ایستاد.

"همینجا ترمز کن پسر کوچولو. بین ما نه هیچ رابطه ای هست و نه خواهد بود. ما قراره همدیگه رو بکنیم. همین . من نه میخوام
رابطه ای با کسی داشته باشم و نه اصلا اهلش هستم"

My Diamond_vkookWhere stories live. Discover now