Part 16 🖤

249 39 77
                                    

جه‌هیون مثل سیگار روشنی بود که باعث می‌شد با آتیشی که داره قلبش رو بسوزونه اما تیونگ با تموم وجود عاشق این حرارتی بود که از نزدیکی به اون پسر نصیبش می‌شد ، انگار به گرمایی که ذره ذره وجودشو تصاحب می‌کرد اعتیاد پیدا کرده بود.

ازش فاصله گرفت اما ارتباط چشمیشون لحظه ای قطع نشد. صدای نفس های بریده اون دو سکوت اتاق رو درهم می‌شکست ، جه‌هیون با چشم‌های خمارش مثل یه اسکنر تک تک جزئیات صورت معشوقه‌اش رو‌ می‌بلعید و قفسه سینه تیونگ مثل یه گنجشک هراسون، مدام بالا و‌ پایین می‌پرید.

تیونگ اخرین انگشتش رو‌ از دست تنومند پسرِ جونگ، جدا کرد و با یه معذرت خواهی به طرف سرویس بهداشتی کوچیکی‌ که کنج اتاق بود به راه افتاد.

کلاه کریسمس رو قبل از وارد شدن روی زمین انداخت.وارد سرویس بهداشتی کوچیکی که قسمتی از اتاق کار پدر جه‌هیون قرار داشت، شد.

شقیقه‌هاش کمی مرطوب شده بود و موهای مشکی رنگش به پیشونی و اطراف صورتش چسبیده بودن. احساس می‌کرد بدنش هم خیس شده باشه اما مطمئن نبود بخاطر بالا رفتن هیجانش میتونه باشه که اینطوری انرژی سوزونده یا لباس‌های بافتیه که مادرش اصرار داشته امشب بپوشه!
دستمالی برداشت و گردنشو‌ خشک کرد و کمی از اونو به اطراف سینه هاش کشید تا رطوبت بدنش رو‌ کمتر کنه. بعد از اون آبی به دست و‌صورتش زد.
به آیینه نگاه کرد. تیونگ بعد از مدت طولانی میدونست که بهش نیاز داره ، برای انجامش تردیدی نداشت! بدنش به صورت غریزی به کوچک‌ترین حرکات جه‌هیون واکنش نشون می‌داد و با شناختی که از جه‌هیون داشت مطمئن بود اونم اوضاع بهتری از خودش نمیتونست داشته باشه!

گلوش خشک شده بود چون کمی استرس داشت‌. درسته که اولین دفعه‌ای نبود که میخواست سکس رو با پارتنرش تجربه کنه اما هنوزم به خوبی لمس های درداورد جه‌هیون رو به خاطر داشت. ناخوداگاه دستش به طرف سوختگی قفسه‌ سینش رفت ، همین کافی بود تا تموم هدیه‌‌هایی که دوست پسرش در گذشته روی بدنش جای گذاشته بود براش تداعی بشه! مطمئن نبود جه‌هیون هنوزم عاشق آزار دادنش باشه یا نه اما با مطالبی که این مدت خونده بود بعید میدونست همچین چیزی امکان پذیر باشه ، قطعا جه‌هیون سادیسم داشت!
جه‌هیون در یک لحظه به مردی خشن و غیرقابل کنترل تبدیل می‌شد! اون به طرز وحشت آوری کنترلش رو از دست می‌داد و با پوزخندی ناشیانه و هراس انگیزش زمزمه می‌کرد که میخواد تموم‌ استخوان های تیونگ رو بشکنه انگار که داره درمورد یه شوخی ترسناک صحبت میکنه و یا اینکه واقعا صدای خورد شدن استخوان‌های تیونگ برای روحش درست مثل یه ارام‌بخشی قوی عمل می‌کرده!

باعجز ابروهاشو بالا داد ، سرشو به طرفین چرخوند و تلاش کرد افکارش رو‌ پس بزنه هرچند به خوبی میدونست جه‌هیون توی سکس دیگه اون پسر بچه دوست داشتنی نبود اما بازهم با خودش تکرار کرد " جه‌هیون برای من هنوزم همون پسر کوچولو با لپای نرمشه! ".
هنوز یادش بود جه‌هیون برای شروع عاشق لمس های ریز و بوسه های عمیقه! اون پسر دوست داشت کسی باشه که رابطه رو به روش سادیسمی خودش هدایت کنه و هیچ نیازی به چراغ سبز تیونگ نداشت اما تیونگ برای امروز نقشه‌ای داشت و امیدوار بود تموم فرضیاتش درست ازاب در بیاد و بتونه یه سکس بی خطر رو پیش ببره.
اون میخواست قبل از اینکه جه‌هیون دست به کاری بزنه به روش خودش اونو برانگیخته تر کنه یا مثلا با دهانش آلت جه‌هیون رو آماده کنه! تیونگ از این کار متنفر بود اما اگه این کار باعث می‌شد جه‌هیون حس بهتری داشته باشه و برای مدتی خشونتش رو فراموش کنه ، حاضر بود انجامش بده! و مثلا بعدش ازش بخواد این اجازه رو بده و جوری که تیونگ میخواد همه چیز انجام بشه!

 𝐃𝐚𝐫𝐤 𝐋𝐨𝐯𝐞Where stories live. Discover now