-----🔞🔞🔞🔞🔞-----
میو روبه روی پسری که همین چند لحظه پیش روی تخت افتاد، ایستاد.
در حالی که توی چشمای منتظر گالف خیره شده بود، دستش رو به سمت یقه ش برد و اولین، دومین و سومین دکمه ی پیراهن مشکی رنگش رو باز کرد. دستش رو پایین تر آورد و انگشتاش رو روی چهارمین دکمه با حرکت کُند و کشیده ای کشید.
"توئه لعنتی از عمد طولش میدی تا من دیوونه بشم."
نگاه مبهوت گالف سُر خورد و پایین اومد.
اون پیراهن مشکی نیمه باز و قفسه ی سینه ی میو که نور آباژور های اتاق روش افتاده بود، کافی بودن تا اتفاقاتی رو توی پایین تنش حس کنه. صحنه ی رو به روش زیادی از حد هات بود."ولی تو این دیوونه شدن رو دوست داری کانا..."
گالف آرنجاش رو از روی تخت برداشت و نیم خیز شد. به پیراهن میو که حالا تقریبا همه ی دکمه هاش باز بودن چنگ زد و با کشیدنش، اون رو روی تخت پرت کرد.
دستاش رو دو طرف سرش ستون کرد، سرش رو کنار گردنش بُرد و جوری که نفسای داغش به گوش میو برخورد کنن لب زد."حتی فکرشم نکن بخوای من رو اذیت کنی."
"یادم نمیاد قولی بهت داده باشم."
"اوه واقعا؟"
گالف زبونش رو روی قسمتی که بین گوش و گردن میو بود کشید. لباش بوسه های خیس و داغی رو تا وسط قفسه ی سینه ی میو ادامه دادن و دستاش با عجله آخرین دکمه های پیراهن مزاحمش رو باز کردن.
دست میو بین موهای مشکی رنگ و لختش فرو رفت و دست دیگش هر جایی از بدنش رو که در دسترسش بود لمس می کرد. روناش، باسنش و در آخر شونه هاش.
"پایین تر... دستاتو ببر پایین تر..."
گالف با صدای دو رگه ای درخواست کرد و بدنش رو روی بدن میو حرکت داد تا بتونه بیشتر لمسش کنه. هنوز هیچ کدوم از لباساشون رو خارج نکرده بودن ولی میو حرارت بدن پسر رو به راحتی حتی از روی تیشرت تنش حس می کرد.
"آخ! گالف. فاک درد میگیره."
"پیراهنت... آه اون لعنتی رو درش بیار."
گالف شونه های میو رو گرفت و با فاصله گرفتن ازش اجازه داد پیراهنش رو در بیاره و خودشم تیشرتش رو پرت کرد روی زمین.
دوباره هلش داد روی تخت و لباش رو روی لبای اون کوبید. پایین تنش رو روی دیک میو تکون داد و این قضیه باعث شد میو احساس کنه تموم بدنش توی آتیشه. چنگی به کمر پسر زد و گالف در حالی که با چشمای نیمه بازش بهش خیره شده بود پایین و پایین تر رفت. انگشتای کشیدش رو روی پایین تنه ی میو گذاشت و لب های پف کرده ش رو از روی شلوار روی دیک میو کشید.
DU LIEST GERADE
•𝐀 𝐓𝐡𝐢𝐞𝐟 𝐎𝐟 𝐓𝐢𝐦𝐞-⏱️✅
Fantasy~𝑴𝒆𝒘/𝑮𝒖𝒍𝒇**میو گالف**~ -•خلاصه:گالف کاناووت دانشجوی نخبه ی دانشگاه ماهیدوله که تونسته با سن کمش بیشتر از صد تا اختراع داشته باشه و یکی از اختراعاتش درست کردن وسیله ای با استفاده از کرم چاله هاس تا بتونه به گذشته سفر کنه . درست وقتی که چیزی به...