𝘼𝙏𝙊𝙏-𝙏𝙒𝙊***🕑

127 34 56
                                    

"میو؟ اینجا چیکار میکنی؟"

یایا لپتابش رو از روی پاش برداشت و بلند شد.

"به نظرت اینجا چیکار میکنم یایا؟ اومدم دنبال گالف."

"هان؟"

میو با خستگی دوباره حرفش رو تکرار کرد. رد کردن مایلد و اون پسر سمجِ کنارش یکی از سخت کارایی بود که تا به حال انجام داده بود و الان دیگه انرژی ای برای صحبت کردن با دوستش نداشت.

"گالف... اومدم ببرمش."

"مگه گالف پیش تو نیست؟"

با شنیدن این جمله گوشای میو تیز شدن.

"منظورت چیه؟"

"اون گفت می‌خواد برگرده پیشت، دو ساعت پیش بود که رفت."

"رفت؟ یعنی چی رفت؟"

"گفت بهت زنگ زده و ..."

یایا گوشیش رو برداشت و لیست مکالمه ها رو چک کرد.

"اوه من فکر کردم به تو زنگ زده. اما اینکه شماره ی تو نیست."

میو به سرعت گوشی رو چنگ زد:" معلومه که نیست. این شماره ی مدیر برنامشه!"

"واقعا؟"

"همینجوری گذاشتی بره؟"

یایا با تعجب گوشیش رو پس گرفت:" منظورت چیه؟انتظار داشتی به صندلی ببندمش؟ اون یه مرد بیست و شش ساله اس، بچه ی دوساله نیست که بتونم به زور نگهش دارم."

"تو حتی شماره رو چک نکردی!"

"من از کجا می‌دونستم؟"

"آخه اون داره چیکار می‌کنه؟ این همه وقت از مایلد دوری کرده و حالا برگشته پیشش؟ یعنی چی؟"

"نمی‌تونسته که تا ابد پیش تو بمونه! به هر حال باید برمی‌گشته."

"نه. اون نباید برگرده. اون نمیتونه برگرده..."

"هی... میو..."

یایا دستش رو روی شونه ی میو گذاشت و با دلسوزی سوال کرد:" چرا بهم نمیگی قضیه ی بینتون چیه؟ شاید بتونم کمکت کنم."

-حتی اگه بهت بگم باور نمی‌کنی!

"باید برم دنبالش."

"وقتی که مدیر برنامش اومد خونت بهش چی گفتی؟"

"گفتم که گالف رو نمی‌شناسم. وقتی که برای خرید کریسمس رفته بودیم فروشگاه پرین ما رو دیده و گزارشش رو به پلیس داده. میدونستم اون پسره ی سمج بالاخره واسم دردسر میشه."

"پرین؟"

"یکی از دانشجوهاست."

"خب اگه الان بری دنبال گالف، مطمئنم مدیر برنامشم پیششه. اینجوری حرفت دو تا نمیشه؟"

"برام مهم نیست..."

"من مطمئنم گالف باهات تماس میگیره. بیا یکم صبر کنیم اگه ازش خبری نشد بعد برو سراغش."

•𝐀 𝐓𝐡𝐢𝐞𝐟 𝐎𝐟 𝐓𝐢𝐦𝐞-⏱️✅Donde viven las historias. Descúbrelo ahora