*گالف*
نم نم بارون خیابون رو خیس کرده اما چیزی زیادی دیده نمیشه. این قضیه به خاطر اینه که خیلی وقته غروب شده و چراغ های بزرگِ کنار ساختمون در حال روشن شدن هستن.
من روی پله ی کوچکی که کنار ساختمون میو قرار داره نشستم و به دمپاییام نگاه میکنم. منتظرم که معجزه بشه و اون دوباره من رو راه بده داخل ولی میدونم این اتفاق نمی افته. چهار ساعت از زمانی که اون من رو انداخت بیرون گذشته و هنوز خبری ازش نیست. پسری که اون شب موقع کابوس دیدن اجازه داد دستش رو بگیرم حالا حتی براش مهم نیست که خیس بشم یا این بیرون کسی من رو ببینه.
میدونم که اشتباه کردم! ویکتوریا بهم یاد داده که همیشه مسئولیت اشتباهاتم رو بپذیرم ولی خب... فقط یه خورده کنجکاو بودم تا بدونم توی اون اتاق قفل شده چیه.
با خودم فکر کردم نکنه میو یه قاتل سریالی باشه که جسد مقتول ها رو اونجا نگه میداره و یا یک قاچاقچی باشه که توی خونش یه عالمه کوکائین مخفی کرده باشه البته که تموم تفکراتم اشتباه بودن و توی اتاق فقط یک بوم و یک ویولون سفید رنگ بود.
گاهی وقتا فکر میکنم اینجا آینده نیست و ممکنه در دنیای دیگه ای باشم. اصلا شاید این دنیا متعلق به موسیقیدان ها باشه! گالف کاناووت بیست و شش ساله ویولون میزنه و میوی جوون هم ویولون میزده! واقعا فکر نمیکنم این دوتا قضیه اتفاقی باشن.
اون دختری که توی تابلو بود اسمش نیچاست. من مطمئنم خواهر میوئه. اونا خیلی شبیه هم بودن و در مورد پسر کنارش، حدس میزنم کوپر دوست پسر نیچاست.
اما چطور؟ مگه روز اول کوپر دوست پسر میو نبود؟
"گالف..."
و بالاخره میو دلش برای من سوخته و روبه روم ایستاده. قرار نیست جوابش رو بدم چون هنوزم ناراحتم.
"معذرت میخوام. من واقعا بابت رفتارم متاسفم."
لعنتی! من باید ناراحت باشم. ولی کی میتونه وقتی میو سوپاسیت اینجوری روبه روش ایستاده و مودبانه عذرخواهی میکنه ناراحت بمونه؟
"گالف؟ نمیخوای جوابم رو بدی؟"
میو روی به روی من روی یکی از زانو هاش میشینه تا هم قدم بشه و با آستین هودیش قطره های بارون رو از روی صورتم پاک میکنه.
نمیخوام به چشماش نگاه کنم. قبلا هیچ وقت اعتراف نکردم اما به نظرم اون میتونه من رو جادو کنه. شبی که کابوس دیدم توی چشماش نگاه کردم و چند لحظه بعد من آروم شده بودم اتفاقی که هیچ وقت توی زندگیم نیفتاده بود.
"تو میتونی با من حرف نزنی و من بهت حق میدم. میدونم که رفتارم بد بود."
"رفتار تو بد نبود میو. رفتارت افتضاح بود."
CZYTASZ
•𝐀 𝐓𝐡𝐢𝐞𝐟 𝐎𝐟 𝐓𝐢𝐦𝐞-⏱️✅
Fantasy~𝑴𝒆𝒘/𝑮𝒖𝒍𝒇**میو گالف**~ -•خلاصه:گالف کاناووت دانشجوی نخبه ی دانشگاه ماهیدوله که تونسته با سن کمش بیشتر از صد تا اختراع داشته باشه و یکی از اختراعاتش درست کردن وسیله ای با استفاده از کرم چاله هاس تا بتونه به گذشته سفر کنه . درست وقتی که چیزی به...