جیمین و جونگ کوک خیلی سریع از خونه بیرون زدن و ۲ تا کوچه پایین تر از خونه منتظر تهیونگ بودن .
کوک توی راه کل ماجرایی که اون روز براش افتاده بود رو تعریف کرد و جیمین هم با دقت به همشون گوش میداد با شنیدن صدای بوق ماشین هر دو دست از حرف زدن برداشتن و به سمت صدا برگشتن .
کوک با دیدن تهیونگ با ذوق به سمتش پرواز کرد و خودش رو توی بغلش انداخت .
تهیونگ با آرامشی که وجود کوک گرفته بود چشماش رو روی هم گذاشت و بیشتر کوک رو به خودش فشورد و سرش رو توی گردنش برد ، نفس عمیقی کشید و بوی وانیل و توت فرنگی کوک رو به داخل ریه هاش که تا چند دقیقه پیش برای بوییدن اون بانی التماش میکردن،فرستاد.
دستش رو نوازش وار روی موهای کوک کشید و از خودش فاصلش داد. دستش رو دوطرف صورت کوک گذاشت و آن رو قاب کرد. نگاهی به اجزای صورتش انداخت و بی پروا لب هاش رو روی لب های کوک کوبید....اول کوک تعجب کرد ولی کمی بعد با تهیونگ همکاری کرد و اون هم لب های تهیونگ رو میبوسید ...
در این بین جیمین با صورتی ذوق زده گوشی به دست داشت و از اون لحظه قشنگ که آرمان های رمانتیک بودن را برای جیمین فراهم میساختن، عکس میگرفت و لبخند قشنگی بر لب های پفکیش داشت .
بعد از چند ثانیه با مکی که تهیونگ به لب کوک زد ازش جدا شد ...
تهیونگ عاشق طعم شیرین لب های کوک شده بود ...واقعا همون جور که فکر میکرد، مزه عالی ای داشتن ...
اگه دست تهیونگ بود دوست داشت بوسه رو عمیق تر کنه و بیشتر از اون طعم بهشتی لذت ببره ....ولی دوست نداشت با این کارش کوک رو از خودش بِرونه و اون بانی کیوت رو ناراحت کنه . بالاخره هر چه قدر هم که کوک رو میخواست حاضر نبود کوک رو بترسونه ....
سکوتی بین هر دوی اون ها بود ، هر دو توی چشمای هم گم شده بودند ....
از نظر هر کدام، دیگری قابل ستایش بود . این سکوت با حرف جیمین شکست و هر دوشون رو وادار به صحبت کردن ، کرد.
′′میگم نظرتون چیه از کلمات استفاده کنید رسما هم دیگه رو خوردید انقدر که به هم خیره شودید′′
کوک با صدای زیبا و نازکش لب زد :تهیونگا ... چیزی شده که گفتی بیام ؟
تهیونگ دست راستش رو روی گونه ی کوک گذاشت و نوازش وارحرکتش داد، لبخند گرمی زد و گفت
′′کوکی.... میشه با من بیای ′′
کوک با تعجب به تهیونگ نگاه کرد و با حالت گیجی پرسید : باهات بیام؟!... ولی کجا؟
تهیونگ خنده ای به خاطر کیوتی کوک کرد و سرش رو جلو برد، بوسه ای روی لپ های قرمز کوک گذاشت که باعث سرخ تر شدنشون شد .
از کوک فاصله گرفت و به پرسش کوک جواب داد:بیا پیش من نمیشه ؟! بیا برای همیشه پیش من زندگی کن ، برای همیشه پیش من باش ... طاقت دوریت رو ندارم ....حتی به اندازه یک ساعت هم نمی تونم دوریت رو تحمل کنم.کوک با چشمای براقش به تهیونگ خیره بود و با اشتیاق به حرف هاش گوش میداد ....
با اتمام حرف تهیونگ ، خنده خرگوشی کرد و گفت:
تهیونگی خودت هم میدونی نمیشه و خب برای منم دوری ازت سخته، پس از این سخت ترش نکن.
با افسوسی که در صداش مشخص بود لب زد ولی بر خلاف درونش که از دو حس متفاوت آرامش و آشوب پر شده بود لبخند تلخی میزنه ...
تهیونگ دوباره کوک رو در آغوش خودش حبس کرد و بار دیگر عطر تنش رو داخل ریه هاش فرو برد ...
هر دو در خلسه لذت فرو رفته بودن که با صدای داد و اعتراض آمیز جیمین ، تازه به وجود شخص سوم که تمام این مدت در اونجا بود پی بردند...
جیمین به حالت خشمگینی سمت اون کاپل دوست داشتنی قدم برداشت و به سمت صورت کوک فریاد نسبتا بلندی زد: هوی ... شما دوتا کچل منو فراموش کردینا ... خو یخ زدم بابا جم کنید برید خونه هاتون دیگه ...
کوک و تهیونگ هر دو خند ه ای به کیوتی هیونگشون که وقتی عصبی میشد تند تند حرف میزد و به شکل باور نکردنی کیوت و خوشگل میشد و گوش هاش تکوم میخورد ، کردند .
′′یاااا... هیونگ نمیزاری یکم با بیبیم خلوت کنما ′′
تهیونگ با صدایی که هنوز توش هاله ای از خنده بود گفت و به صورت همیشه سرخ کوک نگاه کرد ...
′′ واییی... ببخشید آقای کیم .. هی توی کیم فاکر تهیونگ فک نکن، چون ددی دونسنگمی و دونسنگ کوچولوی خودمی قراره من اینجا به
خاطر شما دوتا از سرما یخ بزنم "
با اتمام حرفش دم بلند و مشکیش رو دور خودش پیچوند و گوشاش رو روی سرش انداخت .
کوک همیشه برای گوش های کیوت هیونگش غش و ضعف میکرد و کلی بهشون دست میزد و میکشیدشون که باعث میشد جیغ جیمین در بیاد و باز هم مثل همیشه همین کار رو کرد و باز هم جیغ جیمین و
مشت آرومش بود که به بازوی کوک خورد و با عجز گوشاش رو مالش میداد ...
تهیونگ که انگار چیزی یادش آومده باشه به با سرعت به سمت جیمین که داشت قدم هاش رو به سمت خونه برداشت برگشت و اسم جیمین رو صدا زد تا اون رو متوجه خودش کنه .
جیمین سرش رو به سمت تهیونگ برگردوند. هم کوک و هم اون پسر گربه کیوت هر دو منتظر به تهیونگ خیره شدند ... تهیونگ با لبخند به جیمین گفت: هیونگ اگه مشکلی نیست میشه فردا یه سر به هوسوک هیونگ بزنی ؟ گفت که یه کاریت داره .
جیمین باشه ای گفت و به راهش ادامه داد ... کوک هم بعد از خداحافظی کوتاهی به تهیونگ ازش جداشد و به جیمین ملحق شد..
.
.
کار ادیت دست ایشونو بوسید @jm10146
YOU ARE READING
®©Crazy Bunny©®
RomanceCrazy bunny بانی دیوونه Smut, romance, fluff, hybird, dadyking, school life، threesome. Vkook,namjin, yoon hope min. کیم تهیونگ ،پسر ۲۵ ساله ای که وارث،و رییس بزرگترین شرکت ساخت بازی های کنسوله،چی میشع اگه جئون جونگ کوک،دانشجو رشته کامپیوتر .پسری که...