نگاهی به دیوار انداختم ...کمی از دیوار
سوراخ بود ..کمی توی سوراخ رو نگاه
کردم ...ولی چیزی ندیدم ...
با صدای مشاور سریع برگشتم به طرفش
:+ارباب حالتون خوبه؟؟
سری تکون دادم و گفتم :-آره تو میتونی بری...
مشاور تعظیمی کرد و از اتاق بیرون رفت
آهی کشید کمتر از ۲ماه دیگه تولدم بود
و تا اون موقعه توی این قصر بودیم
نمیتونستیم مثل هرساله جشن بگیریم ...
به سمت در اتاق رفتم باید حمام میکردم
.....
در اتاق رو باز کردم به سمت اتاق بکهیون
رفتم ...
اما تصمیم گرفتم برم پیش تهیونگ
آخه اون بیشتر از ما از قصر اطلاع داشت ...
در زدم و با صدای اجازه ی تهیونگ وارد اتاقش شدم ...
با لبخند به تهیونگ نزدیک شدم
:-تهیونگ من میخوام حمام کنم ..میشه بگی آمادش کنن...
تهیونگ نگاهش رو از پنجره گرفت
متعجب به صورت ترسیده اش نگاه کردم به سمتش رفتم ...
:-تهیونگ چیزی شده؟؟؟
کمکم اشکهای تهیونگ شروع به باریدن
کرد خودشو توی بغلم پرت کرد ..
متعجب دستامو دورش حلقه کردم و گفتم:-چی شده عزیزم؟؟؟
تهیونگ کمی ازم فاصله گرفت و صورتش
رو با دست پاک کرد
:+جیمین من نمیتونم ازدواج کنم...
با تعجب گفتم:-چرا؟؟
تهیونگ با بغض گفت:+چون من نشان ندارم
خدای من ...دست تهیونگ رو گرفتم و
روی تخت نشستیم ..
:-خدای من تهیونگ تو چیکار کردی،؟
میدونی اولین شرط لونا بودن نشانه ؟؟میدونی اگه شاهزاده بفهمه سرتو میزنن
با کی اینکارو کردی؟؟؟
تهیونگ اشکهاشو پاک کرد و گفت:+میدونم
جیمین ..همه ی اینارو میدونم ..ولی من عاشق یه نفر دیگه ام ...با مین یونگی خوابیدم ...
:-وای تهیونگ..یونگی؟؟پسر وزیر؟؟
تهیونگ حرف منو تایید کرد ..
نگران پرسیدم:-حالا میخوای چیکار کنی؟؟
:+یونگی اینجا نیست رفته ..اسپانیا برای تجارت ..تا اون برگرده من ازدواج میکنم ..
:-دیوونه شدی؟،تو نشان نداری
:+چیکارکنم ؟؟!!مجبورم جیمین ..تازه
زندگی به عنوان لونا زیادم بد نیست..
:-حالا که خودت میگی منم کاری ندارم
ولی اینو بدون واست مشکل پیش
میاد ..به خاطر نشان ...
حالا یه خدمتکار برای من خبر کن ...
تهیونگ بلند شد و کنار دیوار زنگی رو
فشار داد ..که در اتاق به سرعت باز شد
و پسری تقریبا هم سن خودم وارد اتاق
شد ...با تعجب نگاهی بهش انداختم
YOU ARE READING
kingship_kookmin
Fanfiction(کامل شده) Complete کاپل اصلی:کوکمین کاپل فرعی:_______ ژانر:عاشقانه،اسمات،امگاورس(رایحه و فرمون از اینجور چیزا نداره)،امپرگ، پادشاهی جیمین 16ساله کوچیک ترین پسر امگای پادشاه هستش که برای پیوند تهیونگ برادر بزگترش با شاهزاده جونگکوک به قصرش در انگل...