تعظیم کوتاهی به شاه کردم و
به طرف پسرا رفتم
کنار جیمین ایستادم که با لبخند گفت
:+جیسون...انتخاب خوبیه...
شومین به دنبال حرفش گفت:+راست میگه
من که عاشق چشمای آبیشم ...
لبخندی زدم و گفتم:-برای تو شومین من
نمیخوامش ...
بوگوم بالبخند گفت:+ چرا می بخشیش به یکی دیگه
همگی خندیدم ..با گرفته شدن دستی جلوم نگاهم رو از بقیه گرفتم
با لبخند درخواست رقص جیسون رو
قبول کردم ...
وسط سالن کنار بقیه رفتیم
رقصمان شروع شد
جیسون با لبخند به چشمام زل زده بود ...
جیسون سرش را خم کرد
با بوسهاش روی گردنم متعجب
به چشمان آبیش نگاه کردم
چشمکی زد و گفت:+عالی بود ...
سریع از جیسون جدا شدم و
لب خندی زدم ..تعظیم کوتاهی کردم
به خاطر رقص گلویم خشک شده بود
به طرف میز رفتم تا لیوان شرابی
بردارم ...اما با میز خالی مواجه شدم...
نگاهم را در سالن چرخاندم اما خدمتکاری
ندیدم ..تصمیم گرفتم خودم برای نوشیدن برم ...پس از سالن خارج شدم و
توی راهروی به سمت آشپزخانه
به راه افتادم که ....
YOU ARE READING
Kingship_vkook
Fanfiction(کامل شده) Complete کاپل اصلی :ویکوک کاپل فرعی:______ ژانر:عاشقانه،اسمات،امگاورس(رایحه و فرمون اینجور چیزا نداره)،امپرگ، پادشاهی جونگ کوک 16ساله کوچیک ترین پسر امگای پادشاه هستش که برای پیوند جیمین برادر بزگترش با شاهزاده تهیونگ به قصرش در انگلیس...