جین:
_مامانت زنگ زد. درمورد به هم زدنت با دوست دخترت پرسید.جونگکوک درحال تماشای تهیونگی بود که با اشتها غذایی که براش درست کرده بود رومیخورد.
_تو چی گفتی؟_گفتم از خودت بپرسه. باهاش حرف بزن.
_میزنم. فقط نمیدونم از کجا شروع کنم.
_از اول ماجرا تا اونجایی که الان تهیونگ برات چیه. پدر و مادرت درک میکنن.
_چه درک کنن چه نه دیگه برام مهم نیست. من عاشقشم هیونگ.
جین خندید.
_و بچه ها. آره؟_آره و بچه ها.
_دوست دارم ببینمتون. مخصوصا الان. هم شما هم یونگی و جیمین.
_یونگی هیونگ چطوره؟
_خوب. تو فاز ماه عسلـن. رابطهشون خوبه نگران نباش. و تور... کی برای تمرین و اینا برمیگردی؟
YOU ARE READING
Until we meet again
Fanfictionفیکشن و فیکچت [کامل شده] خلاصه: جونگکوک آیدول موفق کره جنوبیه که یه شب با کیم تهیونگ -یه دانشجوی ادبیات تو آمریکا- میخوابه. چند ماه بعد یه پیام دریافت میکنه که بچهش رو بارداره... ولی جونگکوک بچهش رو میخاد⁉️ کاپل اصلی: کوکوی کاپلهای فرعی: یونمین...