25

2.5K 503 185
                                    

_ ظرفیتت انقدر پایینه که با شراب ۱۵ درصد هم مست میشی؟

تهیونگ حتی ظرفیتش رو هم نمی دونست.
اخرین باری که مست کرده بود اون رو یاد اولین تولدش بعد از سن قانونی انداخت که پدرش اجازه مست کردن رو بهش داد.

_ فقط همین رو دارم؛ تا اطلاع ثانوی هم بیرون رفتنمون از اتاق ممنوعه!

هرچند که جونگ‌کوک قرار نبود با چنین درصد الکی هوش از سرش بپره اما حداقلش می تونست اتفاقات چند دقیقه پیش رو از یاد ببره و حالت ریلکس تری پیدا کنه.

_ ولش کن، با همین کنار میام.

تهیونگ درب چوب‌پنبه ای بطری رو با دندونش باز کرد و این کار حسابی نظر جئون رو جلب کرد.
امکانات اتاق به قدری نبود که بخواد گیلاسی برای سرو پیدا کنه و ناچارا کل بطری رو طرف کوک گرفت.
_ سر بکش!

چشم های کوک ریز شد و بطری رو بین پنجه هاش گرفت.
_ با بطری؟

چین به بینی پرنس کاراملیش افتاد.
_ اره ...تازه دهنیش هم کردم قبلا، خوشت نمیاد؟

جئون بطری رو بالا برد و قبل از نوشیدن زیر لب پچ زد:
_ چه سخاوتمند ...

بی معطلی شیشه رو سر کشید.
طعم گس و در عین حال شیرین و تمام گلوش رو پر کرد و زبونش رو نوازش.
اما اون اهل تک خوری نبود ...دلش میخواست برای یک شب هم که شده تهیونگ رو بی پروا و بدون نقاب پرنس در حالی که مسته و خود واقعیشه ببینتش.

بطری رو سمتش گرفت و تهیونگ بدون هیچ مکثی سر کشید.
اون عادت نداشت سرعتش رو انقدر توی نوشیدن بالا ببره و تمام مجرای تنفسی و گلوش رو الکل سوزوند.
_ آه ...لعنتی معده‌م سوخت!

خنده جئون بالا گرفت.
تهوینگ سعی کرده بود از اون تقلید کنه.
گونه های پرنس گل انداخت.
_ به چی میخندی؟

کوک بطری رو دستش گرفت.
به چند قطره انتهایی خیره شد‌.
شریک شدن فانتزی های ذهنیش با تهیونگ و بوسه ای به طعم شراب جزئی از افکار توی سرش بود.
_ خیلی ناشیی تو این کار! ولی من رعوف تر از چیزی ام که فکرش رو میکنی؛ میخوای بهت یاد بدم؟

اون می دونست همسر تازه کارش عاشق تجربه های جدیده و نزدیک تر رفت.
تهوینگ از شدن گرمایی که توی بدنش موج می زد تیشرتش رو از تنش بیرون کشید و رسما نیپل های کرمی رنگش رو به رخ جئون کشید و اون رو به چالش دعوت کرد.

_ دهنت رو باز کن ...میریزم توش ولی قورتش نده!

تهوینگ به تقلید از حرف کوک دهنش رو باز کرد و به محض خالی شدن قطره های مشروب و جاری شدن از کنار لبش، جئون دست به کار شد تا طعم تلخ و شیرین رو باهاش شریک بشه و بوسه ای متناقض از دفعات پیش رو خلق کنه.

بر خلاف انتظارش پس نخورد.
هیچ واکنش منفی نگرفت و در نهایت با حلقه شدن درد های ته دور گردنش اجاره ادامه دادن رو پیدا کرد.

گردن ...گوش ...ترقوه و نیپل ها از جمله نقاط بدن تهیونگ به شمار می اومدند که جونگ‌کوک بیشتر از قبل هوس مزه مزه کردنش رو کرده بود.

از لب هاش پایین تر رفت.
اون قطره کوفتی شراب حتی روی گردن تهوینگ هم راه پیدا کرده بود کوک دقیقا همون خط رو با سر زبونش لیسید.

_ من رو اونجایی ببر که شراب هم نمی برد ...

این جمله ایهام داشت.
حداقل توی این شرایط برای کوک طوری معنی شد که قرار بود تا طلوع افتاب همراه تهیونگ به سرزمینی از جنس لذت پا بزاره ...

_ پا گذاشتن به چنین جاهایی برای ولیعهد ممنوعه؟

زانوی تهیونگ درست بین پاهای جئون رو لمس کرد و با لحن بی ثبات و نفس نفس زدن هاش لب زد:
_ خیلی حرف میزنی جونگ‌کوکا ...این لباس مزاحمت داره حسم رو میپرونه.

_______
⭐💬 و فالو پیج یادتون نره

من توی اسمات نوشتن خوب نیستم خلاصه خودتون تصورات اکلیلی کنید

𝓜𝓸𝓱𝓮𝓫𝓪𝓽Where stories live. Discover now