شنیدهام رام نشدهای. رام کردنت را امتحان کنم؟
┈┈┈🥂┈┈┈پادشاه لایکن زمزمه کرد:
"شیلد"
دو دقیقه بعد در حالی که بهم نگاه میکردند رو به روی یکدیگر ایستاده بودند. چشمان امگا به حالت عادی برگشت؛ وانگ ییبو با نگاهی ناخوانا به او خیره شدهبود وامگا با گیجی به پادشاه نگاه میکرد. بالاخره پادشاه لایکن سکوت را شکست:
"پس شیلدی"
شیائو جان با سردرگمی پاسخ داد:
بله...چطور؟""
" قدرت شیلد...اون قدرت رو فقط..."
پادشاه لایکن با نفس عمیقی حرفش را قطع کرد و به چشمان جفتش نگاه کرد. شیائو جان متوجه حرف پادشاه میشد اما نمیفهمید که چرا صحبتش را ادامه نمیدهد. رنجیده زمزمه کرد:
"فقط چی؟ فقط خونآشامها این قدرت رو دارن؟ اگه منظورت همینه پس چرا به زبون نمیآریش؟"
وانگ ییبو پس از شنیدن کلمات سرش را پایین انداخت؛ چشمانش را بست و سعی کرد عصبانیت رو به افزایشش را تحت سلطه بگیرد.
"من خون اشام نیستم؛ حداقل اینو باید به خاطر... به خاطر...رایحم بدونی"
امگا با به خاطرآوردن نفرت پادشاه از رایحهاش مردد حرفش را تمام کرد. وانگ ییبو با اشاره ای به او فهماند که توضیحات بیشتری بدهد.
شیائو جان همراه با آهی شروع به تعریف کرد:
"پدرم یک خونآشام نود ساله بود که قدرت شیلد داشت و من این توانایی روبه ارث بردم اما نمیتونم مثل خونآشامها سرعت داشته باشم. مادرم... خب اون امگا بود ولی مثل من گرگ نداشت.
اونها وقتی پونزده سالم بود به دست روگ ها °کشته شدن.
من یه دورگهام. امیدوارم حالا درک کنی که پدرم خون آش..."
پادشاه لایکن به خاطر شنیدن واژه خونآشام به شدت عصبانی بود؛ نعره زد:
"گمشو بیرون"
جان نالید: "تورو به الههی ماه اینقدر داد نزن...گوشهام درد گرفتن" وانگ ییبو آرام گفت:
"خیلی عصبانیم میکنی"
امگا پس از چند لحظه مکث با شیطنت چشمانش را چرخاند:
"پس باهام بجنگ"
" فکر میکنی بتونی ازم ببری؟"
" میتونی امتحان کنی"
پادشاه لایکن با عصبانیت غرید:
"منو به چالش میکشی؟"
شیائو جان سریع قدرتش را فعال کرد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
「Tʜᴇ Lʏᴄᴀɴ Kɪɴɢ·s Oᴍᴇɢᴀ Mᴀᴛᴇ␋ʙᴊʏx」
Fanficﻬღ ترجمه فارسی فیک ‹ پادشاه لایکن و جفت امگایش › ⌑ کاپل ‹ ییجان␋ییبوتاپ › ⌑ ژانر ‹ امگاورس › ⌑ روز آپ ‹ سهشنبهها › ⌑ نویسنده ‹ Wattpad ID: @infinityLM44 › ⌑ مترجم ‹ Hhannaa9 › ⌑ ویراستار ‹ Yass rokh ›