"سئول ، ساعت 20:50 ، کلاب آب و آتش"
_دوتا سوال ...
با شنیدن صدای واضح و لحن قاطع صاعقه به سرعت تمام حواسش رو به کلماتی که مرد سیاهپوست مقابلش برای بیان جملات بعدیش ردیف میکرد داد .
با شناختی که از مرد مقابلش داشت قرار نبود انقدر راحت حاضر به همکاری بشه .
فقط برداشتن یک قدم اشتباه کافی بود تا داخل کلاب متعلق به خودش و تنها به راحتی آب خوردن سر به نیستش کنه بدون اینکه کوچکترین اثری به جا بذاره._فقط دوتا سوال میپرسم و تنها در صورتی با درخواستت موافقت میکنم که جواب خوبی برای سوالاتم داشته باشی .
درباره دروغ گفتن و نقشه کشیدن برای فریب دادنم هشداری بهت نمیدم چون قطعا با شناخت کامل پاتو داخل کلاب من گذاشتی!صاعقه جملاتش رو با لحن محکم و جدیت کامل داخل چهره و لحنی که تمام تلاشش رو برای کنترل کردن خشمش به کار گرفته بود ادا کرد . ورود جسورانه پسر آسیایی مقابلش به کلاب متعلق به خودش و خونسردی واضحی که داخل تک تک ارکان چهره اون پسر به خوبی حس میشد باعث میشد میل عجیبی به ادامه دادن بحث پیش رو داشته باشه . بحثی که قرار بود ماهیتش با دو سوالی که از کیم تهیونگ پرسیده میشه به وضوح مشخص بشه!
_و سوال اول؟
اینبار تهیونگ با لحن محکم و قاطعیت پرسید . برای رسیدن به این لحظه و کمک بزرگی که میتونست از مرد مقابلش بگیره ، تصوراتی فراتر از حالت الانش داشت و قطعا به هیچ وجه قرار نبود از جریانِ تدریجی و نابود کننده ای که آگاهانی خودش رو بهش سپرده بود ، فرار کنه!
پوزخندی روی لب های صاعقه شکل گرفت . از هدف دقیق پسر آسیایی مقابلش خبر نداشت اما اون چشم ها ... خاکستری که داخل چشمهای اون پسر دیده میشد جوری که انگار برای گُر گرفتن فقط دنبال کوچیکترین بهونه ممکنه رو به خوبی میشناخت .
ماهیت هدف کیم تهیونگ هنوز مشخص نبود اما خشم پنهان شده داخل اون نگاه نافذ چیزی نبود که به راحتی از کنارش بگذره!_سوال اول اینه که ...
با جدیت لب زد در حالی که بیشتر به سمت پسر مقابلش که کاملا خونسرد به صندلی مقابلش تکیه داده بود نزدیک میشد .
آنالیز کردن حالات رفتاری طرف مقابلش اون هم زمانی که جملاتش رو تک به تک ادا میکنه از ویژگی های مشخص اخلاقی صاعقه بود و حالا حتی تهیونگ هم متوجه این ویژگی شده بود .
با خونسردی و نگاهی که علیرغم خشمش سعی میکرد خونسرد به نظر برسه به مرد سیاهپوست مقابلش زل زده بود تا سوال اولی که میتونست تنها مجوزش برای نزدیک شدن به هدفش باشه رو به خوبی بشنوه ._گفتی رئیس اصلی اونی نیست که بهمون نشونش دادن !بیا اینکه من عمیق ترین بخش زندگیمو بخاطر یه پیرمرد عوضی که با داشتن یه پلن کوفتی فریبم داده از دست دادم و اینکه در حال حاضر نمیتونم کاری کنم تا روزی صدبار بهم برای مردن التماس کنه چون هیچ اثری از اون پیرمرد فاکی تو این کشور نیست رو فراموش کنیم پسر !
بیا به حقیقتی که خودشو پشت تمام این داستان به خوبی مخفی کرده یه نگاه بندازیم .
دشمنی که برای نابودیش اومدی تو کلابی که ممکنه برات راه برگشتی باقی نذاره و اینکه ادمی که قراره باهاش درگیر یه نبرد تن به تن بشی از خون خودته یه حقیقت کثیف ولی محضه !
کیم هیون وو رئیس باندِ ، پدر کیم یونگ سو و پدربزرگ کیم تهیونگ...
BINABASA MO ANG
Faded (محو شده)
Fanfictionافسر جئون جونگکوک بعد از کشته شدن خانوادش به بی رحمانه ترین شکل ممکن و گذروندن زجر آور ترین سال های عمرش بالاخره موفق میشه برای گرفتن انتقام به عنوان نفوذی وارد باندِ باعث و بانی تمام بدبختیاش ، کیم تهیونگ بشه ! ولی اگه حقایق اون چیزی نباشه که نشون...