Felix
با صدای در یه تکونی خوردم.
+فیلیکسسسس پاشووووو.
√اوممم اوما یکم دیگه.
با دمپاییش زد در باسنم.
+میگم پاشو پدسگ.
آخی گفتم و دسی به موهای بهم ریختم کشیدم.
+زود باش پایین منتظرتم.
√باشه اوما.
پاشدم حوله رو برداشتم و رفتم حمام یه دوش گرفتم و با حوله اومدم بیرون.
تو آیینه به حیکل بی نقصم نگا کردم.
عظله های شکمم روشون خطره های آب بود و این بیشتر جذاب میکردش.
از فکر اومدم بیرون و موهای خیس طلاییمو با سشوار خشک کردم و به لباس از کمد در اوردم و پوشیدم.(استایل فیلیکس)
گوشیمو گرفتم و پیامای دیشبو چک کردم.
چینجا؟واقعا عکس نفرستاد عاح فاک چرا انقدر برام مهمه ببینمش؟
شاید چون زیادی کنجکاوم و دوس دارم باهاش ارطبات برقرار کنم کی میدونست.
به افکارم ریز خندیدم و با گوشیم و کیلید متورم رفتم پایین.
√صبح بخیر خانواده گرامی.
مامان بابامو خواهرم جوابمو با لبخند دادن.
مامان فیلیکس:صبح بخیر پسر جذابم.
بابای فیلیکس:صبح بخیر پسر بابا.
خواهر فیلیکس:صبح بخیر داداش....اوووو داداش خبریه که انقدر خوشگل کردی؟
دسمو تو موهای طلاییم کشیدم.
√همیشه جذاب بودم.
خواهرم پوکر نگام کرد.
+ییا سر میز پسرم.
√چشم اوما.
میرم میشینم سر میز و صبحانه میخورم جونگین بم پیام میده.
•موشی موشی فیلیکس کوچولو امروز بیا کافه همیشگی میخوام ببینمت.
جوابشو دادم.
√اولا سلام.
دوما کوچولو خودتی.
سوما موشم خودتی....اوکیه میام بعد صبحانه ناهار میبینمت.
بعدم گوشیو گذاشتم کنار و مشغول صبحانه خوردن شدم.Hyunjin
تو خواب عمیقی بودم که یهو احساس خسی کردم با شدت از جام بلند شدم و هینی کشیدم به چانگبین یه نگاه عصبی کردم که تو چشمام نوشته بود بگیرمش کشمتش.
زد زیر خنده.
'هیونگگگگگگ صبح بخیر.
چشمامو از عصبانیت روهم فشار دادم.
*سوچانگبین به نفعته جلو چشمم نباشی چون....
داد زدم.
*اگه بگیرمت زندت نمیزارم پسره ی بیتربیت.
با خنده رفت بیرون و داد زد.
'هیونگ بدو یه دوش بگیر پایین منتظرتممم.
*فقط وایسا بیام میکشمتتتت.
پاشدم رفتم حمام و یه حچله به پایین تنم بستم موهام نسبتا تا زیر گردنم بود با یه حوله دیگه مشغول خشک کردنشون شدم.
یه لباس پوشیدم و یه کلاه رو سرم گذاشتم و موهای مشکیه نم دارمو شونه زدم.(استایل هیون)
عطر مورد علاقمو زدم و ساعتمو برداشتم به مچم بستم گوشیمو گرفتم و برا بار چندم به عکس فیلیکس نگا کردم.
اون موهای طلاییش،چشماش،ککو مکاش و در کل صورت کیوتو بی نقصش.
لبخندی به عکس زدم.
واقعا چم شده بود.این چه حسی بود که منو جذب میکرد که بیشتر باش آشناشم.
باید باهاش آشناشم ولی به این زدی نمیخوام خودمو نشون بدم.
با پیامکی از طرفش از افکارم بیرون اومدم.
√هی هنوز یادم نرفته عکس نفرستادی.
*گفتم که تو خماریه دیدن من بمون جوجه.
√یاااااا کی گفته من جوجه ام من 22 سالمه ها.
*من 24سالمه پس تو یه جوجه کیوتی.
√یاااااا کیوت خودتیی.
√نگا باز رفت.
√ایششش خب یه عکس بده ببینمت لعنتی.
گوشیمو تو جیبم گذاشتم و بدون اینکه به چانگبین محل بدم رفتم پارکینگ و سوار ماشین شدم.
'یااااا هیونگ منم اینجاما.
*همین که گردنتو نشکستم خداروشکر کن اگه توعه احمق آب نمیریختی رو سرم میتونستم بخوابم.
'ولی وقتی از حمام میای جذاب تر میشی.
این چی میگفت؟منو دید میزد.
با تمام توانم داد زدم.
*چانگبین میکشمتتتتت.
میخندید و تو پارکینگ میدوید منم پشت سرش میدویدم.(موهای هیون^^)
_________________________________________
{اینم از پارت 3^^}
به نظرتون هیونجین کی خودشو به فیلیکس نشون میده؟
نظرتون راجب این پارت.
حمایت یادتون نره خوشگلام.
کامنت یادتون نره ها^^
YOU ARE READING
𝑮𝒐𝒐𝒅𝒃𝒚𝒆 𝒎𝒚 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍
Actionاسم:𝑮𝒐𝒐𝒅𝒃𝒚𝒆 𝒎𝒚 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍:خداحافظ زیبای من ژانر:اکشن،عاشقانه،درام،طنز. کاپل اصلی:هیونلیکس. کاپل های فرعی:مینسوک،چانمین و.... زمان آپ:دوشنبه ها من متاسفم لیکسی من مجبورم... چرا هیون؟چرا اینکارو میکنی؟... چشماش اشکی بود و برای یه لحظه...