𝑮𝒐𝒐𝒅𝒃𝒚𝒆 𝒎𝒚 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍 (part5)

310 51 0
                                    

Felix

یهو یکی جلو چشممو گرفت...
+هوانگ هبونجینو میخوای ببینی؟
با صداش از تعجب دهنم باز موند دسشو برداشت و بم لبخندی زد.
درست میدیدم؟
خواب نبودم؟یعنی....یعنی واقعا برگشت؟
اشک تو چشمام از خوشحالی حلقه بست.
بلند شدم و بغلش کردم.
√هیونگ بنگگگگگ واقعا خودتی کی برگشتی؟
منو به خودش چسبوند و‌دسشو‌پشت کمرم‌کشید.
+خودمم جوجه کوچولو‌ی مو طلایی.چند دیقه پیش با جونگین هماهنگ کردم اوندم ببینم شما دوتارو و‌میخوام با یکی آشناتون کنم.
اشکام از خوشحالی میریخت.
دسمو محکم دور گردنش حلقه کرده‌بودم و گریه میکردم.
با این حرفش ازش یکم فاصله گرفتم که اشکمو پاک کرد.
بینیمو کشیدم بالا و سئوالی نگاش کرد.
یهو یه پسر مو قهوه ایه که چشماش مشکی بود که قد نسبتا بلندی داشت.میتونستم اعتراف کنم واقعا جذاب بود.
اومد پیش منو هیونگ بنگ.هیونگ دسشو گرفت و بش لبخندی زد.
من از بغل هیونگ بنگ اومدم بیرون و سئوالی نگاشون کردم.
هیونگ نشست که هر چهارتامون رو صندلی دور میز نشستیم.
هیونگ تمام مدت به اون پسر با لبخند خیره بود.
یهو لب زد.
+اینشون لی مینهو عشق زندگیمه.
دهنم باز موند.هیونگ بنگ با یکی قرار میزاره؟اونم پسر.
برام باعث تعجب بود.
پسری حالا فهمیده بودم اسمش مینهوعه لبخند گرمی زد.
×سلام من مینهوام.
دسشو دراز کرد سمت جونگین که جونگین دسشو باگرمی گرفت و لبخندی زد.
_خوشبختم.
×منم همین طور بم بگو هیونگ.
جونگین لبخند کیوتی از ذوق زد‌.
_چشم هیونگ.
مینهو خندید من تمام مدت ساکت بودم‌.مینهو دسشو سمت من دراز کرد.
به دسش نگا کردم بعد چند ثانیه با لبخند و با گرمی دسشو گرفتم.
√خوشبختم.
بهم متقابل لبخند زد.
×منم همین طور.
خنده کیوتی کردم.
√مخ هیونگ منو چطور زدی آخه اصن با کسی قرار نمیذاره.
مینهو‌دسشو تو‌موهاش کشید.
×با جذابیتم.
اول از همه خودش خندش گرفت بعد همه زدیم زیر خنده.
×اسماتون چیه؟
_من جونگینم
√منم فیلیکس‌.
×خوشبختم پسرا.
هیونگ بنگ چان رو به مینهو گفت.
+عزیزم فیلیکس میخواد پسر عمه ات هیونجینو ببینه میتونی ترتیبشو بدی؟
چشمام از تعجب زد بیرون.داد زدم.
√چییییییییی؟مینهو هیونگ هوانگ هیونجین پسر عمه توعه؟

hyunjin

*وای بسه چانگبین این چه فیلم مسخره ایه بیا بریم کار دارم.
•انقدر غر نزن حالا میریم.
از رو صندیله سینما پاشدم و‌دسمو تو‌جیبم‌کردم.
*من رفتم‌خدافظ.
از در خارج شدم‌که پشت سرم با پفیلاش اومد.
•یاااااا جای حساس فیلم بود.
*به درک من تو شرکت کار دارم.
•پوفففف.

_________

از ماشین پیاده شدم‌و وارد شرکت شدم.
خواسم برم دفترم که با صدایی متوقف شدم.
~قربان مهمون دارید.
*کیه؟
با شنیدن اسمش از تعجب چشمام زد بیرون.....شت حالا چیکار کنم لعنتی.

_________________________________________

{هاها اینم‌پارت5^^}
به نظزتون مهمون هیون کیه؟
کامنت،ووت،حمایت خلاصه یادتون تره دوستون دارم^^

𝑮𝒐𝒐𝒅𝒃𝒚𝒆 𝒎𝒚 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍Donde viven las historias. Descúbrelo ahora