|• حرف آخر •|

215 42 21
                                    

خب بالاخره جنون تموم شد...
آخیش...
خوشحالم از اینکه بالاخره تونستم این مینی فیک رو به سرانجام برسونم
دروغ چرا؟
میترسیدم
اینکه کسی قلم منی که اولین فیکم رو نوشتم دوست نداشته باشه
میترسیدم وسطای راه جا بزنم و ولش کنم
ولی تونستم
میترسیدم فیکی که نقشه ی کلیش توی کتابخونه به ذهنم رسید به اتمام نرسه و نیمه کاره یه گوشه ای برای خودش رها بشه
توی این مسیر تنها نبودم کسایی بودن که با خوندن و نظراتشون بهم روحیه دادن
جنون آبی قشنگم با تموم کم و کاستی ها ، ضعیف بودن قلمم ، با تمام عیب و نقص ها، بدقولی های یهویی بالاخره تموم شد...
نمی‌دونم پسرکم رو خوب بزرگش کردم که با همچین قلمی دوسش داشته باشید یا نه
ولی تمام سعیم رو کردم که یه پسرک تر و تمیز بهتون تحویل بدم
امیدوارم جز فیک هایی باشه که اسمش براتون موندگار باشه و لبخند روی لبتون بیاره، نه فیکی که در آخر بگید وقتم رو الکی برای خوندنش تلف کردم :)
از صمیم قلبم ازتون ممنونم که اولین پسرم رو دوست داشتید و کمکم کردید پسرکم رو بزرگ کنم ♡

"میلکی مامانِ پسر کوچولوش جنون آبی"

💙 Blue Madness ( Completed ) 💙Where stories live. Discover now