Ghost - natasha blume🎶🎧
..........................
بهم خیره شده بودیم که یک دفعه شروع کرد به بلند بلند خندیدن. یکم خودش رو عقب کشید و ما بین خنده هاش گفت:
- خدای من... صورتش رو ببین!
قهقه میزنه و من، بهت زده بهش خیره شدم. عقب عقب میره داخل و با حرکت سرش به داخل خونه اشاره میکنه:
- بیا داخل مرد جوون. کنجکاوم بدونم زیر اون پوسته تارزانی که به خودت گرفتی، چی قایم شده.
با شک قدم برمیدارم و وارد خونه میشم. پشت سرم در رو میبنده. نفسش رو بیرون میده:
- خب... چقدر طول میکشه ؟
نگاهم رو اطرافم میچرخونم. یه خونه ساده، شیک و تمیز. درست شبیه خیلی خونه های دیگه ای که وجود دارن. البته... این یکی خیلی شلختست!
همینطوری اطرافم رو دید میزنم که صداش تو گوشم میپیچه:- بعدا برای دید زدن وقت داری. بهتره اول بری یه دوش بگیری. قبل از اینکه خونه رو تبدیل به کثافت خالص کنی!
به سمتش میچرخم و با لبخند هولی به نشونه تایید حرفش سری تکون میدم. قبل از اینکه چیزی بگم، چشمهاش رو ریز میکنه و ادامه میده:
- صبحونه که نخوردی ؟
لبم رو زبون میزنم و آروم میگم:
- نه راستش. چیزی نخوردم.
ابرویی بالا میده و جلو تر از من پله هارو بالا میره:- بهت حموم رو نشون میدم. میتونی اول دوش بگیری. دنبالم بیا.
تندی میگم:
- من لباسی واسه پوشیدن ندارم. و ممنون میشم اگه ممکنه از تلفن همراهت استفاده کنم.
موقعی که از جلوم رد شد سر تا پام رو نیم نگاهی کرد و بدون اینکه توقف کنه ادامه داد:
- چند دقیقه قبل که درخواست حموم کردی یادت نبود؟ و درضمن اینجا آنتن نمیده پس تلفن همراهی درکار نیست. اگر میخوای زنگ بزنی باید کلی پیاده روی کنی. و درباره تلفن خونه؛ آخرین باری که میشد ازش استفاده کرد درست یادم نمیاد. شاید چون فقط 18 سالم بود. و بهت قول میدم، من الان حتی به 18 سال نزدیک هم نیستم!
تقریبا جیغ میزنم:
- چی؟؟ داری باهام شوخی میکنی؟با قیافه جدی بهم نگاه کرد و با لحن خاصی گفت:
- یه دلیل به من بده که بخوام با مردی که چند دقیقه پیش باهاش آشنا شدم شوخی کنم.
YOU ARE READING
Blue Dimension
Fanfictionتو پیدام میکنی. شاید جایی غیر از اینجا. ولی پیدام میکنی. کاور فف عوض شده. گمش نکنید♡ هر هفته بین یک تا دو پارت اپ میشه* -kim