🔞Part:21🙃

3.8K 277 110
                                    

⬇︎آنچه خواندید⬇︎

جیمین لب هاش رو از لب های تهیونگ جدا کرد و از عمد باسنش رو روی دیک تهیونگ کشید و کنار گوش تهیونگ لب زد: آلفا... منو میخوای؟!

تهیونگ چیزی نگفت و فقط سعی در لذت بردن از حرکت باسن جیمین رو دیکش شد.

جیمین با نارضایتی از حرکت ایستاد که تهیونگ با یک حرکت سریع جیمین رو روی تخت انداخت و خودش، روی جیمین قرار گرفت.

- آره لعنتی... خیلی میخوامت.. بدجور میخوامت.


⪩⪨⪩⪨⪩⪨⪩⪨⪩⪨⪩⪨⪩⪨⪩⪨⪩⪨⪩⪨⪩⪩⪨⪩

( اسمات..اگه دوست ندارید نخونید. 🔞🔞🔞🔞)

با خشونت به جون گردن سفید امگاش افتاد و نقطه به نقطه ی گردن پسرک رو بوسید و کبود کرد.

جیمین با لذت ناله هاش رو آزادانه رها میکرد و دکمه های لباس مردونه ی تهیونگ رو دونه به دونه باز میکرد.

با باز کردن آخرین دکمه دستش رو روی بدن بی نقص تهیونگ کشید و حس و لمس اون عضله ها زیر دستش باعث شد بیشتر تحریک بشه.

تهیونگ لباسش رو کامل از تنش خارج کرد و به سمتی پرتاب کرد... اصلا براش مهم نبود که بعد ممکنه لباسش چروک بشه... الان فقط میخواست طعم امگاش رو بچشه.

تهیونگ دست جیمین رو روی قلبش گذاشت و به صورت بانمک و خمار جفتش زل زد و گفت: حسش میکنی؟! این هیجان فقط به خاطر توعه امگای من.

دستش رو پشت کمر پسر گذاشت و اونو به خودش نزدیک کرد و لب های آلبالو مانندش رو به لب هاش رسوند.

لب هاش رو با خشونت روی لب های پسرک تکون میداد...
کنترل بوسه دست تهیونگ بود و جیمین به خوبی تهیونگ نمیتونست لب های تهیونگ رو ببوسه.

تهیونگ دستاش رو به زیر لباس پسرک سُر داد و اون لباس مزاحم رو از تن امگاش بیرون کشید.

جیمین با نفس نفس روی تخت به پشت خوابید و به آلفاش چشم دوخت.

تهیونگ روی بدن لخت پسر خم شد و زبونش رو روی نیپل پسرک کشید.
جیمین ناله ی بلندی کرد و با لذت به حرکت زبون سرکش تهیونگ روی سینه اش، خیره شد.

تهیونگ دستش رو روی نیپل دیگر پسرک گذاشت و اونو بین انگشتاش فشرد و به وول خوردن جیمین پوزخندی زد.

دست از نیپل های پسر برداشت و زبونش رو از زیر نیپل های جیمین تا شکم برآمده اش کشید.

بوسه ای روی شکم جفتش گذاشت و همینطور که به چشمای براق امگاش نگاه میکرد، گفت: به نظرت کوچولو هامون اذیت نمیشن؟!

 🔞🖤𝕌𝕟𝕨𝕒𝕟𝕥𝕖𝕕 𝕞𝕒𝕣𝕣𝕚𝕒𝕘𝕖❤🔞Where stories live. Discover now