کاور رو عشقست.... 🤤
راستی از این به بعد قسمت هایی که اسمات شروع میشه مشخص میکنم که اگه کسی نخواست نخونه..
☟آنچه خواندید☟
جیمین دوباره گفت: حالا بغلم کن...
تهیونگ باشه ای گفت و دستاش رو دور کمر جیمین حلقه کرد و اون امگا کوچولوی خوشبو روی توی بغلش گرفت.
جیمین بینیش رو روی گردن کشید و خر خر آرومی کرد و گفت: دلم شکلات و لواشک میخواد.
تهیونگ بوسه ای روی شونه ی جیمین کاشت و گفت: هرچی بخوای برات میخرم... الان باید بریم پیش دکتر یو که منتظر مونه.
🍃..🍃..🍃..🍃..🍃..🍃..🍃..🍃..🍃..🍃..🍃..
دوتایی توی ماشین تهیونگ نشسته بودند و از توی خیابان های کمی شلوغ میگذشتند.
آهنگ ملایم و آرومی داخل ماشین میپیچید و هر از چند گاهی صدای ملچ مولوچ جیمین که با لذت شکلات ها و لواشک هایی که تهیونگ براش خریده بود، زیبایی فضای لذت بخش ماشین رو بهم میزد.
تهیونگ نگاهی به نیم رخ جیمین انداخت و گفت: جیمینی.. از اون شکلات ها به منم میدی؟!
جیمین سرش رو تند تند بالا و پایین کرد و با دور دهن شکلاتی که خیلی بامزه اش کرده بود، گفت: توهم شکلات دوست داری؟!
تهیونگ لبخندی به کیوتی و بامزگی امگا کرد و گفت: اینجوری که تو داری میخوری یهو دلم خواست.
جیمین خنده ی صدا داری کرد و پاکت شکلاتی رو باز کرد و شکلات رو سمت تهیونگ گرفت: بیا.
- دارم رانندگی میکنم.... بزار دهنم.
جیمین کمی توی جاش جابه جا شد و سمت تهیونگ متمایل شد و شکلات رو سمت دهن تهیونگ برد و اونو تو دهنش گذاشت.
وقتی که جیمین خواست دوباره به سرجاش برگرده، تهیونگ طی یک حرکت سریع بوسه ی آبداری روی گونه ی نرم جیمین کاشت.
جیمین شکه چندبار پلک زد و به نیم رخ تهیونگ زل زد.
تهیونگ نگاه ریزی به جیمین انداخت و گفت: اینم از تشکر من.
جیمین چیزی نگفت و فقط لبخند کوچیکی زد و شروع به خوردن بقیه خوراکی هاش کرد.
در همین حین، تهیونگ از داخل آینه جلویی ماشین نگاهی به پشت سرش انداخت که متوجه ی چیزِ مشکوکی شد.
یک موتوری که شخصی سوارش بود و کلاه کاسکت داشت، از وقتی راه افتاده بودند، درحال تعقیبشون بود.
به خیابان فرعی که رسید، داخل اون خیابون پیچید تا ببینه هنوزم اون موتوری دنبالشون میاد یا نه...
و بله... اون موتوری بالافاصله داخل خیابون فرعی که تهیونگ پیچیده بود، پیچید.
تهیونگ لعنتی گفت و رو به سمت جیمین کرد و گفت: جیمین.. دوست داری یک کار هیجان انگیز انجام بدیم؟!
YOU ARE READING
🔞🖤𝕌𝕟𝕨𝕒𝕟𝕥𝕖𝕕 𝕞𝕒𝕣𝕣𝕚𝕒𝕘𝕖❤🔞
Randomنام:❤𝕌𝕟𝕨𝕒𝕟𝕥𝕖𝕕 𝕞𝕒𝕣𝕣𝕚𝕒𝕘𝕖🖤 کاپل اصلی: ویمین.سپ. کاپل فرعی: نامجین تعداد پارت: 36 وضعیت: تکمیل. 🔞💦بیشتر پارت های این فیک دارای اسمات هست... پس اگر از اسمات خوشتون نمیاد، نخونید..🔞💦 داستان در مورد یک ازدواج اجباری است... ازدواجی که...
