03

387 71 14
                                    

وویونگ: مدلم شو.

سان چشماش گرد شد و ابروهاش رو بالا داد.

سان: مدلت بشم؟!

سان دستاش رو روی قفسه سینش قفل کرد و متعجب نگاهش کرد.

سان: یااا..فکر کردی من از اوناشم؟ بهت نمیومد منحرف باشی...

وویونگ با دیدن کولی بازی فرد روبه روش، از حرفی که چند لحظه پیش زد پشیمون شد و توی دلش به خودش فحش داد.
وویونگ لبخند مصنوعی از روی حرص زد و دستای فرد روبه روش رو گرفت.

وویونگ: آیگووو..آجوشی فکر کنم واقعا ضربه بدی بهت وارد شده بنظرم بیا بریم به کارگاه من، زخماتو بشوریم.

سان چشماشو ریز کرد و مشکوک تر نگاهش کرد.

سان: یعنی الان داری برای خوردن رامن دعوتم میکنی؟

وویونگ که از عصبانیت سرخ شده بود، ضربه ای به کتفش زد و کوله پشتیش رو برداشت.

وویونگ: چرا فقط دنبالم نمیای؟؟!!

سان آخی گفت و زیرلب جوری که وویونگ نشنوه بهش وحشی گفت.
سان موقع راه رفتن لنگ زد و وویونگ رو دنبال کرد.

وویونگ نگاهی به موتور کرد و دست پسر رو محکم تر توی دستش گرفت و دنبال خودش کشوند.
وقتی به موتور رسیدن، وویونگ چشمش به مجسمه پودر شده اش خورد. به بغض توی گلوش توجهی نکرد و به سمت موتور رفت.

وویونگ سعی کرد بلندش کنه که سان سریع رفت کمکش و موقع بلند کردن، وویونگ کلی آه و ناله کرد.

سان: من خوردم تو دیوار و قبلش کلی کتک خوردم تو ناله میکنی؟

وویونگ: یاا آجوشی جای تشکر کردنته؟!

سان: به کی میگی آجوشی؟!

سر خونیش رو به چپ و راست تکون داد و به حرف زدنش ادامه داد.

سان: واقعا نمیبینی؟این پوست لطیف و جوون رو نمیبینی؟

وویونگ پوفی کشید و بدون توجه به چرت و پرتای سان،فرمون موتور رو توی دستش گرفت و به راهش ادامه داد و موتور رو دنبال خودش کشید.

سان: یااا وایسا بیام چرا به حرفام توجه نمیکنی؟!

چند لحظه رو توی سکوت راه رفتن و وویونگ نفس عمیقی کشید و بدون اینکه به سان نگاه کنه ازش سوال پرسید.

وویونگ: اسمت چیه؟

سان: سان.

وویونگ برای اینکه از قبل اسمش رو درست فهمیده بود لبخند محوی گوشه لبش ظاهر شد.

سان:و اسم تو؟!

وویونگ: وویونگ.

سان سری تکون داد و دوباره بینشون رو سکوت فرا گرفت.

وویونگ: چرا دنبالت بودن؟

وویونگ برگشت و چشماشو ریز کرد و مشکوک نگاهش کرد.

Sit In front Of me For sixty Days | Ateez Where stories live. Discover now