رزی Pov"هممم کیم. اون دخترم اینجوری بهت حال میده؟"
با فشار بیشتری دیکشو مالیدم."م...منظورت چیه؟!" با تعجب پرسید.
پوزخندی زدم. زیپ شلوارشو باز کردمو دیک نیمه سختشو تو دستم گرفتم.
"اوه"
"تو همه چیت ماله منه میفهمی؟ عشقت ، احساساتت ، ارمشی که هنگام بغل کردن منتقل میکنی و مهمتر از همه بدنت"
شروع به ماساژ دادن دیکش کردم.
"بهم بگو تو ماله کی ای؟"
"تو...اهه"
با ناخونم از رگ ها برجستش عبور کردم.
"من کی ام؟ هممم؟"
باصدایی اروم گفت "مامی"
"بلند تر نمیشنوم!"
"مامی. تو مامی منی!" جیغ زد.
"گود گرل"
دیکشو تو دهنم گرفتمو مک محکمی بهش زدم.
"اهههه مام...مامی"
عمیق تر تو دهنم کردمشو مکیدم. دستشو پشت سرم گذاشتو سرمو عقب جلو کرد. از دهنم کشیدمش بیرون.
"نه نه. بدون اجازه من کام نمیشی!"
بلند شدمو لباساشو تک تک در اوردم. خودمم لخت شدم.
روی پاهاش نشستم.
"حق نداری خودتو تکون بدی!"
"چ..چشم مامی"
دیکشو گرفتمو وارد خودم کردم.
"اهههه"
"اخ هممم"
خودمو روش بالا پایین کردمو محکم به دیکش کوبیدم.
"هممم به مامی بگو ، ازش لذت میبری؟"
"اههه مامی خیلی... خیلی خوبه!"
پوزخندی زدم.
"مامی محکمتر ، عمیق تر میخوامت"
"هر چی دخترم بخواد همون لحظه بهش میرسه"
تندتر بالا پایین رفتمو عمیق تر حسش کردم.
"مامی فکر کنم دارم میام!"
"بیا. برای مامی کام کن!!"
با چنتا ضربه داخلم کام شد و منم روش اومدم.
از روش پیاده شدمو روی صندلیم نشستم. بعد از تنظیم تنفسم لب زدم."چطور بود؟"
"خیلی عالی. اما چرا یهو اینطوری شدی؟!!"
یکم فکر کردمو تو چشاش نگاه کردم.
"اومده بودم رستوارنت تا با هم ناهار بخوریم ولی اونجا دیدم یه دخترو بغل کردی و با خنده رفتی تو دفترت. وقتی از دختره پرسیدم رابطش با تو چیه گفت که دوس دخترته."
![](https://img.wattpad.com/cover/326277047-288-k40362.jpg)
YOU ARE READING
ғᴏʀʙɪᴅᴅᴇɴ ʟᴏᴠᴇ
Fanfiction|complete| 'عشق ممنوعه' دنیا هیچوقت یه ساز نمیزنه یه روز روی خوششو نشونت میده و یه روز جوری بهت پشت میکنه که نتونی پاشی این تویی که باید انتخاب کنی اینکه باهاش کنار بیای یا باهاش بجنگی کنار اومدن باهاش راحت تره نه؟! ''همه چیزم بودی اما همه چیزمو ازم...