جنی Pov
انگار اون پسره واقعا دلش کتک میخواست.
به سمتشون رفتم."لیسا بهت چی گفتم؟"
"تو تو کار ما دخالت نکن"
به سمتش حمله ور شدم. مشتی تو صورتش زدم.
"فکر میکنی من نمیدونم تو کدوم کثافتی؟ حرمزاده"
در واقعیت زیاد نمیشناختمش اما با چیزایی که شنیده بودم حدس زدم که این همون دوس پسر قبلی لیسا باشه.
روش نشستمو شروع کردم به زدنش.
"ولش کن تورو خدا! لیسا تو یه کاری کن"
با حلقه شدن دستایی دور کمرم دست از زدنش کشیدم.
صدای لرزون لیسا تو گوشم پیچید."ج-جنی و-ولش کن!!"
از روش بلند شدم.
"ایندفعه به خاطر دوس پسرت میبخشمت. دیگه اطراف لیسا نبینمت وگرنه بد میبینی ، این اخرین اخطارمه"
اواسط مهمونی بودو همه جا تقریبا شلوغ بود ، همه مشغول خودشون بودن پس کسی متوجه دعوامون نشد.
دست لیسارو گرفتمو به جایی که کمترین جمعیتو داشت رفتم.
توی هدفون داد زدم.
"ریوجین کدوم گوری رفتی؟"بعد از چند دقیقه صدای فلیکس اومد.
"ببخشید رئیس جین رفته بود تا برای خانم مانوبان یکم شراب بیاره که اینجوری شد""برام مهم نیست. فردا راس ساعت 6 صب میای پیشم. فهمیدی؟"
صدایی ازش در نمیومد.
"با توام فهمیدی؟؟!!!" داد زدم.
"چ-چشم"
به سمت لیسا برگشتم.
"خوبی؟ باهات کاری که نداشت؟!" نگران پرسیدم.
"خوبم"
بوسه ای روی پیشونیش زدم.
"اگه چیزی هست یا کاری کرد میتونی بهم بگی باشه؟ قول میدم نکشمش!!!"
زد زیر خنده. با صدای خنده هاش لبخندی رو لبام نقش بست.
به دیوار چسبوندمشو لبامو روی لبای برجستش قفل کردم. دستشو تو موهام فرو بردو به بوسه هام جواب داد. زبونم روی لباش کشیدمو ازش اجازه ورود خواستم. لباشو از هم فاصله دادو در صدم ثانیه زبونمو تو سوراخ گرمش فرو کردم. از احساس زبونش روی زبونم ناله کوتاهی از بین لبام خارج شد. زبونم مک زد و بعد گازش گرفت.
"اخـــــــــخ چرا گاز میگیری؟"
ازش فاصله گرفتمو نالیدم."این به خاطر این بود که بدون اجازه منو بوسیدی"
گردنشو گرفتمو لبامونو جفت هم کردم.
بین بوسه لبخندشو حس کردم.سولگی pov
![](https://img.wattpad.com/cover/326277047-288-k40362.jpg)
YOU ARE READING
ғᴏʀʙɪᴅᴅᴇɴ ʟᴏᴠᴇ
Fanfiction|complete| 'عشق ممنوعه' دنیا هیچوقت یه ساز نمیزنه یه روز روی خوششو نشونت میده و یه روز جوری بهت پشت میکنه که نتونی پاشی این تویی که باید انتخاب کنی اینکه باهاش کنار بیای یا باهاش بجنگی کنار اومدن باهاش راحت تره نه؟! ''همه چیزم بودی اما همه چیزمو ازم...