part.3️⃣5️⃣.

111 35 67
                                    

"یک هفته بعد"

توی سالن بزرگ عمارت نشسته بودن و منتظر اون بانوی به ظاهر محترم به نگهبانای مسلح نگاه میکردن که ریوان سرشو نزدیک گوش سوهو برد و زمزمه کرد

-سوهو مطمئنی اون زنه ایزوپامو وارد میکنه؟

سوهو سرشو بالا پایین کرد و درجوابش گفت

+بتونیم راضیش کنیم بگه ایزوپامو به جکسون فروخته می‌تونه کمک بزرگی باشه..

ریوان نفس عمیقی کشید و سرشو پایین انداخت

-من مطمئن نیستم بتونیم از اینجا زنده بیرون بریم.. چه برسه به راضی کردنش..

سوهو با تکخندی به کیف کولیش نگاه کرد.. توی پرونده‌های اتاق سهون چیزای جالبی پیدا کرده بود که یکم امیدوارش میکرد
تعظیم یهویی همه نگهبانا باعث شد سرشونو سمت پله‌ها بچرخونن..
زنی با چهره خشن که موهای کوتاه و کت چرم مشکیش بی‌نقص‌تر و ترسناکترش میکرد قدم به قدم و استوار پله هارو طی میکرد که چشمای جفتشون رو گرد کرده بود
ریوان دوباره سرشو نزدیک گوش سوهو برد و بدون عوض کردن مسیر نگاهش زمزمه کرد

-می‌ترسم با نگاهش جفتمونو به دار بکشه..

سوهو ریز خندید که با رسیدن اون زن به روبروشون مجبور به پایان دادن به این مکالمه شدن و همزمان ایستادن..
اون زن همراه با کجخندی طعنه‌آمیز به حرف اومد

-واووو.. چه افتخار بزرگی.. دوست‌پسر شاهزاده کشور به من سر زده.. چه کمکی ازم بر میاد دکتر کیم؟!

توی این هفته سهون رسما اعتراف کرد که گیه و الان همه مردم درموردش میدونستن و اینکه بقیه بخاطر این گرایش اذیتش کنن جزع احتمالات تمام کاراش بود..
پس لبخندی زد و دستشو دراز کرد.. سوهو هم خوب می‌تونست ذهن آدمارو به بازی بگیره..

+از دیدنتون خوشحالم خانم رو.. اگر نفع صنعتتون رو بخواین قطعا بهم کمک میکنین..

خانم رو زمان کوتاهی به چشماش نگاه کرد.. پس یه روانشناس اینجوری بقیه‌ارو تحریک میکنه.. 
دستشو بین دستای سوهو گذاشت و سرشو سمت ریوان چرخوند

-شماهم باید کانگ ریوان باشید.. 

حقیقتش ریوان فکر نمیکرد اونو بشناسه اما نذاشت تعجبش نظرشو جلب کنه و لبخندی زدو دستی که الان سمت اون دراز بودو گرفت

-امیدوارم همکاری خوبی باشه..

خانم رو سرشو تکون داد و روی مبل روبه‌روشون نشست.. که اون دونفر هم به تبعیت ازش نشستن..
سوهو بدون صبر به زانوهاش تکیه کرد و دستشو توی هم قفل کرد

+راستش وقت ندارم حاشیه سازی کنم.. قطعا میدونی دو روز دیگه دادگاه شاهزاده‌است و برای نجاتش باید کمکم کنی..

kill my devil(شیطان درونمو بکش)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang