به بخش امنیتی رسیدم ، دین و یونگی جلوی در منتظر بودن . سریع کارت سم درآوردم ، دین با دیدن کارت چشاش چهارتا شد _اینننن دستم جلو دهنش گزاشتم +ساکت نمیخواستم از کارت خودم استفاده کنم که بفهمن اینجا بودیم سریع بیاین تو بعدا میگم بهتون.
سری تکون دادن و درو باز کردم رفتیم تو +خب یونگی از ساعات قبل نهار و بعدش دوربینای سمت اتاق دکتر و دستکاری کن میخوام هر اثری از سوزی اون اطراف هستو نابود کنی سریع . نشست جلوی سیستم _خب بسپارش به من فقط نیم ساعت زمان میبره . سریع تکن دادم و منو دین توی اتاق راه میرفتیم و یونگی مشغول بود . _خب این بخشارو میگین ؟ کلیک کرد سوزی و دم در نشون میداد که در میزنه و نگرانه بعدش موقع نهار که با پرونده زد بیرونو نشون میداد +خودشه پاکشون کن طوری که کسی نفهمه . پوزخندی زد _حله ؛ مشغول کار شد ، دین با بی قراری نگاهم میکرد _نصف عمرم کردی ، کِی میگی چی شده ؟ دستمو روی شونش گزاشتم +آروم باش بعد از اینجا میریم سوزیو برمیداریم و به بخش نامجون اینا میریم بعد همه چیزو میگم و چیزهایی هم میفهمیم. سری تکون داد _باشه ولی اون کارتو چجوری برمیگردونی ؟ نیشم تا بناگوش باز شد +یادته میگفتی استفن قبلا جیب قاپ بوده نباید توی جوخه راهش بدیم . لبخند خبیثی زدم +خب من به فکر همچین موقعیتایی بودم.
ابروهامو میدادم بالا ، دین میزد رو پیشونیش حرص میخورد _آخر دیوونه شدی ؛ میدونستم دیر یا زود میشی .
یونگی برگشت سمتمون _همه چی اوکی شد و انگار نه انگار سوزی بوده . دست به سینه لبخند زد ، سریع دستشو کشیدم بلندش کردم
+بدو بریم بابا بعدا بهت افتخار میکنم الاناس که بیان ,دین بدو سریع دویدیم بیرون درو با کارت قفل کردم و تا ته راهرو رفتیم آروم و بعد خیلی نامحسوس به سمت اتاقم راه افتادیم.
در زدم دو بار سه بار ،معلوم انقدر ترسیده نمیاد درو باز کنه ، به در نزدیک شدمو آروم زمزمه کردم +سوزی منم هانی درو باز کن
صدای کشیده شدن صندلی اومد _پس بهم بگو من چیو بیشتر از بودن توی آزمایشگاه دوس دارم؟ معلومه که اینو میپرسه جز من هیچ کس جواب این سوالو نمیدونه ، لبخندی زدم +تو یه دانشمند کله خری که دوس داره با من توی همه ی ماموریتام باشه درحالیکه حتی بلد نیستی یه تفنگ دستت بگیری. دین زد به بازوم قیافه گرفت برام _نزدیک مارو بگیرن بازیتون گرفته؟!
صدای چرخیدن کلید اومد در باز شد ، ابروهامو دادم بالا و پوزخندی به دین زدم. سریع رفتیم داخل ، کلیدو گرفتمو درو قفل کردم
+خب یونگی لپتابم تو کشو میزه برش دار چک کن ببین دارن چی کار میکنن بهمون مشکوک شدن یا نه، اون مارو پیدا کن.
سری تکون داد و لپتابو برداشت و مشغول شد ، نگاهی به سوزی کردم آروم روی صندلی نشسته بود ، هنوزم تو شُک بود اونو بیل برای هم دوستای خوبی بودن و حالا مرده بود ، این حسو درک میکردم پس گزاشتم فعلا تو خودش باشه تا با نبودش کنار بیاد .
+دین بیسیم بزن به بچه های خودمون بگو همه برن قسمت شرقی تو اتاق نامجون همو میبینیم. بیسیم و برداشت مکثی کرد _اونجا جمع بشیم شک نمیکنن؟ دستامو توی هم مشت کردم +چیزی نیست فقط یه جشن برای تازه واردا ، مگه نه دین؟ خندید ،بیسیمو تنظیم کرد و گرفت جلو دهنش _همه قسمت شرقی جشن خوشامد گویی داریم برای تازه واردا . تک خنده ای کرد _دیرنکنینا منو هانی برسیم نباشین همتون تنبیه میشین. یکی زدم به بازوش +آخه من کی خانوادمو تنبیه کردم ! چشاشو ریز کرد _اصن همه دستوراتت تنبیه ، نه، عذابه عذاب. دوتایی زدیم زیر خنده ، یونگی دستشو برد بالا اشاره کرد بریم پیشش، این پسر معرکس دو سوته هک کرد دوربینارو
_اونا همچنان دنبال پروندن سم هنوز سمت کتشم نرفته و اینم هست یه دوربین دیگرو آورد که مال قسمت بازیافت زباله پایگاه بود _دارن جسدو میسوزونن. سوزی از جاش پاشد اومد لپتابو گرفت از یونگی با عصبانیت نگاهشون میکرد _همشونو میکشم آشغالا چطوری تونستین.
دیگه داشت داد میزد ، دین آروم گرفتش، یونگی لپتابو گرفت ، نمیدونستم چی بگم تاحالا اونو اینطوری ندیده بودم حس بدی بهم دست داد.
رفتم سمتش که تو بغل دین بود دستاشو توی دستام گرفتم +بهم اعتماد داری؟ سرشو تکون داد +میخوای انتقام بگیری؟ اشکش ریخت و سرشو انداخت پایین _آره، اون خیلی بی گناه بود هانی من دیدم ترسیده نباید تنهاش میزاشتم. با دستم سرشو آوردم بالا تو چشاش نگاه کردم
+این حسو هیچ وقت فراموش نکن چون من اونو پیدا میکنم و بعد میزارم تو خلاسش کنی این قول من به توء. سرشو تکون دادو اشکاشو پاک کرد
+خب دیگه بریم ، سوزی پرونده . دستمو جلو بردم اونو از زیر تخت درآوردو داد دستم
+یونگی این کارتو ببر به استفن بده و بهش بگو برش گردونه خودش میدونه چجوری و بگو بیاد قسمت شرقی سراقمون اون احمق هیچ وقت بیسیم نداره، بعدش خودت برگرد پیش ما خیلی مواظب باش جواب نامجونو نمتونم بدما.
سری تکون دادو خندید کارتو گرفت _این کار مثل آب خردن میمونه برام فقط اومدم بزارین یکم بخوابم.
خندیدیم و نگاهی بهم کردیم سری تکون دادیم ؛ من درو باز کردم ،منو دین و سوزی از سمت چپ رفتیم و یونگی از راست .
*** یونگی در حال هک کردن دوربینا😋😎
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
***
سلام همگی^^ بعد یه مدت طولانی آمدم ببخشید امتحانام زیاده برای همین آپ دیر شد 🥲🩸❤️ امیدوارم از پارت جدید خوشتون بیاد 🩸❤️ ووت و کامنت یادتون نره گلا🫂