𝔓𝔞𝔯𝔱 14

1.3K 275 65
                                    

روز جشن؛ مراسم فشن شو مُد*

هیجان زده اخرین نگاهش رو به اینه انداخت و با ندیدن گردنبندی دور گردنش، سمت هیونگش برگشت و سمتش رفت که مشغول بررسی لباس ها بود تا چیزی رو کم نزاشته باشه.
تا نیم ساعت دیگه مراسم شروع میشد...

_هیونگ؟ گردنبند ندارم.

هوسوک کمی فکر کرد و با دیدن دکمه های بسته شده ی لباسش اخم کرد، از شونه هاش گرفت و سمت اینه ی قدی هدایتش کرد.
اشاره ای به ردیف دکمه هاش کرد و گفت:

_هی چیمی... احمق دکمه هات رو باز کن، گردنبند هم نمیخوای! فقط یه چیزی کم داری...

دستش رو زیر چونه ش گذاشت و زیر نگاه نگران و کنجکاو جیمین فکر کرد و اطرافش رو از نظر گذروند.
با دیدن جنی تتوکار موقت تیم بشکنی زد و اسپنکی به باسن جیمین زد که پسر رو از جا پروند.

_خودشه جیمی... کنار ترقوه های برجستت چندتا تتو لازم داری. لعنتی خیلی سکسی میشی! مطمئنم اون هم خونت هم دیوونه میکنی...

جیمین از پیشنهادش خوشش اومد، با شنیدن جمله ی اخر هیونگش همون طور که سمت جنی میرفتن اخم ظریفی کرد و با لحن دلخوری گفت:

_اون نمیاد هیونگ... من حتی بهش نگفتم.

_تو گفتی شرکت تولید پارچه دارن؟

_اوهوم.

_خب پس حتما میاد... جنی؟ کنار گوش و روی ترقوه هاش تتو بزن، نیم ساعت وقت داری میتونی؟

هوسوک به شونه ی جنی زد و ازش درخواست کرد، جنی سر تکون داد و با برداشت کیف وسایلش اشاره کرد طرف دیگه ی سالن روی کاناپه بشینه تا کارش رو شروع کنه.

_تلاشمو میکنم.

برای مراسم هیجان زده بود، منکر استرس و اضطرابش هم نمیشد.
حس میکرد نرسیده به فرش قرمز مراسم جلوی خبرنگارها و دوربین ها پس میوفته!
حقیقتا این اولین باری بود که به عنوان مدل مراسم شرکت کرده بود.
میترسید گند بزنه و هیونگش رو ناامید کنه.

جنی در حین اینکه پسر مومشکی در افکارش غرق شده کارش رو شروع کرد و چیزی که فکر میکرد به شخصیت جیمین میاد رو روی ترقوه ش نوشت.

تعداد افراد رفته رفته بیشتر می‌شد و چیزی تا شروع مراسم نمونده بود.
بعد از مراسم پارتی ترتیب داده بودن که حضور مدلینگ ها و طراح ها و افراد رده بالایی که در کارهای مراسم دست داشتن مجاز بود.

بعد از اتمام کار جنی، سمت اینه رفت و خودش رو برای بار آخر برانداز کرد، موهای مشکیش جذاب ترش کرده بود.
ایده ی رنگ کردن موهاش بعد از سال ها چندان هم بد به نظر نمی‌رسید‌.
حس میکرد به همچنین تغییری نیاز داشته، و از بابتش پشیمون نبود.

با نزدیک شدن تیانگ بهش لبه ی یقه ش رو کمی بهم نزدیک تر کرد اما لباس ساتن طلاییش دوباره روی شونه هاش افتاد و قسمت بیشتری از ترقوه هاش رو به نمایش گذاشت.

𝐶𝑖𝑔𝑎𝑟𝑒𝑡𝑡𝑒Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora