•_انتظار کشیدن..

77 19 1
                                    

کیونگسو ناگهان خودشُ در حالی پیدا کرد که داشت سخت لبای جونگینُ میبوسید.

دستشُ روی سینه ی جونگین بود و دست جونگین هم پشت گردنش..چیزی نمونده بود گریه اش بگیره چون اون داشت جونگینُ میبوسید..!

جونگین زبونشُ توی دهن کیونگسو چرخوند و چشمای جفتشون بسته شد و ضربان قلب جفتشون تندتر زد.اونا یک میل بی پایان برای بوسیدن هم داشتن..

جونگین با نگهداشتن بدن کیونگسو،اونُ روی پاش نشوند کیونگسو روی پاهاش نشست و دستاش دور گردنش حلقه کرد.

جفتشون میلرزیدن نفسای سنگین میکشیدن و حس میکردن که روی ابرهان...

گرم بود و هر دوشون عرق کرده بودن اونقدری همدیگر بوسیدن که لباشون ورم کرده بود.

اونا نمیدونستن چه مدت داشتن همدیگر میبوسیدن..پنج دقیقه؟ ده دقیقه؟ پونزده دقیقه؟
خودشونم نمیدونستن..!

کیونگسو تا الان نمیدونست که بوسیدن مثل خوردن یک دارو اعتیاد آور میمونه و اون الان کاملا معتادش شده بود.

لبای جونگینُ مک میزد در حالی که زبوناشون باهم بازی میکرد و با شنیدن ناله ی جونگین حس کرد سوراخش داره خیس میشه.

"کیونگسو:اوه...جون..جونگینن..

جونگین مهلتی برای نفس کشیدن بهش نداد و برای کیونگسو هم مهم نبود که بین بازوهای جونگین بمیره.کف دستش روی کمر کیونگسو گزاشت و کیونگسو با موهاش ور رفت و همشون ریخت. با حس دیک برآمده جونگین،زیر باسنش نفسش تو سینه اش حسب شد.خودش هم سخت شده بود..

حتی اگه الان هم جونگین لباساش در میورد تا بعد از بوسه ی طولانی و رمانتیکی که داشتن،باهاش عشق بازی کنه مشکلی باهاش نداشت..!

ولی جونگین با شنیدن صدای درِ حموم متوقف شد.اونا به آرومی چشماشون باز کردن لباشون خیس بود..هر دوشون تحریک شده بودن..کیونگسو از روی پاش بلند نشد و فقط به در بسته ی اتاق نگاه کرد و وقتی دید کسی نیومده تو اتاق با خیال راحت عاحی کشید.

لبخندی زد و پیشونی عرق کرده اشُ روی پیشونی جونگین گزاشت.

"کیونگسو:تو داری میلرزی..!(زمزمه کرد.)

"جونگین:توعم همینطور..!

کیونگسو بزاقش به سختی بلعید و بعد از اینکه یک بوسه نرم و کوتاه روی لبای جونگین گزاشت.از روی پاهاش بلند شد و نشست روی تختش و با پتو دیک برآمده شُ قایم کرد و با دیدن دیک جونگین که هنوز سیخ بود لبخندی زد و جونگین دستش روش گزاشت تا قایمش کنه.

:جونگین:اومم..خبب...

"کیونگسو:شب به خیر...(لبخند زد.)

جونگین به سمتش رفت و سرشُ بوسید.

"جونگین:شب به خیر

وقتی کیونگسو مطمئن شد که جونگین خوابیده رفت دستشویی چون حس میکرد پایین تنه اش در حال خیس شدنه و یک مایع شفاف و آبکی که تا حالا ندیده بود از سوراخش میچکید.

Embrace my heart(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now