•_کلید

85 27 8
                                    

کیونگسو به اتاق خوابش برگشت و روی تختش نشست.

نمی تونست چیزی که بکهیون  بهش گفته بود رو باور کنه.
"احمقق..! احمقق!(زد تو پیشونیش)چجوری تونستم دوباره ببینمش!(لبش گاز گرفت.)

با قلب سنگینی به شرکت رفت تا دیر وقت اونجا موند تا بلکه با جونگین برخوردی نداشته باشه اگرچه موفقیت آمیز نبود چون وقتی ساعت ۶ برگشت خونه جونگین اونجا بود و داشت با مامانش چایی می نوشید.

کیونگسو برای لحظه ای کنار در وایستاد کفشاش در آورد و وارد پذیرایی شد.

"جونگین:سلام!(با خوشحالی لبخند زد.)

"کیونگسو؛سلام(از بین دندوناش گفت و به اتاق خوابش رفت.)

اون سرخ شده بود.دستاش روی گونه هاش گذاشت.

"کیونگسو:من چه مرگمه؟!

ناگهان در باز شد و جونگین ظاهر شد.

"کیونگسو:یاحح..! بب..برو بیرونن!(با چشمای گرد شده گفت.)

جونگین به طرفش رفت کیونگسو رو به دیوار چسبوند و شروع کرد به بوسیدنش کیونگسو لباش تو دهنش کشید.

"کیونگسو:بسهه..! بس کنن..!(با خشونت هلش داد.)

"جونگین:من می خوامت!(سنگین نفس می کشید.)

"کیونگسو:نه(قفسه سینه اش به سختی بالا و پایین می شد.)

"جونگین:تو دوسم داری منم عاشقتم چرا نه؟

"کیونگسو:من دوست ندارمم!(داد زد.)

"جونگین:چرا،داری.(با اعتماد به نفس گفت.)

"کیونگسو:من نمی خوام اینجا باشی! پس برو.(دستاش می لرزیدن و قلبش تند تند میزد.)

"جونگین:ما بهم تعلق داریم.

"کیونگسو:درسته که یک دختر داریم ولی این به این معنی..

جونگین با یک بوسه دیگه دهنش بست.

کیونگسو دوباره هلش داد.

"دست از سرم بردار!

جونگین به سمت در چرخید قفلش کرد کلید برداشت و سمت پنجره رفت.

"کیونگسو:دا..داری چکار میکنی؟

"جونگین:از شر این کلید راحت میشم.(از پنجره انداختش پایین)

"کیونگسو:نهه..!(به سمت پنجره دویید و پایین نگاه کرد.)

سعی کرد بین چمن دنبال کلید بگرده ولی نتونست پیداش کنه.

"کیونگسو:لعنت بهت جونگین..!(چرخید سمتش)

"جونگین؛من دوست دارم

"کیونگسو:اهمیتی نمیدم!

"جونگین:چرا می دی(به سمتش رفت.)می خوای دوست دخترم ول کنم؟

Embrace my heart(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now