"کیونگسو...بیدار شوو!(منیجر شونه هاش تکون داد.)
کیونگسو به ساعتش نگاه کرد.
"کیونگسو:چی؟هفت صبحه..! من که الان برنامه ای...
"اینو ببین!(گوشی رو داد دستش تا اون مقاله رو ببینه)
چشماش مالید گوشی رو از منیجر گرفت و با خوندن مقاله چشماش درشت شد.
"دو کیونگسو قلدری میکنه.
"کیونگسو:چیی..!؟ کی اینو نوشتهه..؟!(دستاش میلرزید.)
"یک وبسایت مورد اعتماد
"کیونگسو:اونا گفتن من تو دوره دبیرستانم برای چند تا پسر قلدری کردم اینا همش خزعبلاته!
"ولی بعضیا باورش میکنن(منیجر عاحی کشید.)
"کیونگسو:ولی من...بی گناهم!
"من فکر میکنم آقای لیمان میخواد کاری کنه که تو محبوبیتت رو از دست بدی.
"کیونگسو:چی؟چرا..؟!
"تو که میدونی اون از تو متنفره و میخواد تو جونگینُ ترک کنی
"کیونگسو؛ولی..پخش کردن این اخبار چه ربطی به جونگین داره؟
"این مثل یک هشدار بود.
"کیونگسو:ما باید چکار کنیم؟(لبش گاز گرفت.)
"شایعه رو انکار کنیم من یکی از دوستای دبیرستانتُ پیدا میکنم و وادارش میکنم تا با نوشتن حقیقت از تو دفاع کنه.
اون روز کیونگسو،از شنیدن این خبر که طرفداراش جلوی کمپانی جمع شدن و بهش فحش دادن و اینکه از کمپانی خواستن که اون بیرون بندازه شوکه شد.
درحالی که ماسک پوشیده بود وارد کمپانی شد اون نمیخواست هیچکس بشناستش اون کاملا آسیب دیده بود و خیلی ناراحت بود.
با عصبانیت وارد دفتر آقای لیمان شد و ماسکش برداشت.
"کیونگسو:چرا اون شایعه ها رو پخش کردین..؟!
"من اینکار نکردم..(از چاییش نوشید.)
"کیونگسو:چراا..! کار خودتون بود..! من اینجا برای شما کار میکنم چطور تونستید اینکار بکنید..؟!(چیزی نمونده بود تا گریه اش بگیره)
"گفتم که کار من نبود..!(با چهره سردی گفت.)
"کیونگسو:شما باید انکارش کنید و درستش کنید!
"اگه جونگین ترک کنی..اینکار میکنم.(فنجونش پایین گذاشت.)
"کیونگسو:پس کار خودتون بود!(چشماش درشت شد.)
"کسی حرف تو رو باور نمیکنه(پوزخند زد.)
"کیونگسو:لطفاا...شما باید از شهرت آیدولتون محافظت کنید!
"میکنم..این فقط ی هشدار بود میخواستم بهت نشون بدم که چه کارایی ازم بر میاد پس،پسرم ترک کن!
YOU ARE READING
Embrace my heart(kaisoo_translation)
Randomکیونگسو و جونگین،کارآموزای یک شرکت معروف کیپاپن..اونا عاشق همدیگه میشن..ولی آیا این عشق میتونه در برابر موانع، دووم بیاره..؟یا اینکه اونا رو از پا در میاره..؟ writer:sun_gee translator:lil_sua