•_تصمیم..

68 27 19
                                    

"کیونگسو...بیدار شوو!(منیجر شونه هاش تکون داد.)

کیونگسو به ساعتش نگاه کرد.

"کیونگسو:چی؟هفت صبحه..! من که الان برنامه ای...

"اینو ببین!(گوشی رو داد دستش تا اون مقاله رو ببینه)

چشماش مالید گوشی رو از منیجر گرفت و با خوندن مقاله چشماش درشت شد.

"دو کیونگسو قلدری میکنه.

"کیونگسو:چیی..!؟ کی اینو نوشتهه..؟!(دستاش میلرزید.)

"یک وبسایت مورد اعتماد

"کیونگسو:اونا گفتن من تو دوره دبیرستانم برای چند تا پسر قلدری کردم اینا همش خزعبلاته!

"ولی بعضیا باورش میکنن(منیجر عاحی کشید.)

"کیونگسو:ولی من...بی گناهم!

"من فکر میکنم آقای لیمان میخواد کاری کنه که تو محبوبیتت رو از دست بدی.

"کیونگسو:چی؟چرا..؟!

"تو که میدونی اون از تو متنفره و میخواد تو جونگینُ ترک کنی

"کیونگسو؛ولی..پخش کردن این اخبار چه ربطی به جونگین داره؟

"این مثل یک هشدار بود.

"کیونگسو:ما باید چکار کنیم؟(لبش گاز گرفت.)

"شایعه رو انکار کنیم من یکی از دوستای دبیرستانتُ پیدا میکنم و وادارش میکنم تا با نوشتن حقیقت از تو دفاع کنه.

اون روز کیونگسو،از شنیدن این خبر که طرفداراش جلوی کمپانی جمع شدن و بهش فحش دادن و اینکه از کمپانی خواستن که اون بیرون بندازه شوکه شد.

درحالی که ماسک پوشیده بود وارد کمپانی شد اون نمیخواست هیچکس بشناستش اون کاملا آسیب دیده بود و خیلی ناراحت بود.

با عصبانیت وارد دفتر آقای لیمان شد و ماسکش برداشت.

"کیونگسو:چرا اون شایعه ها رو پخش کردین..؟!

"من اینکار نکردم..(از چاییش نوشید.)

"کیونگسو:چراا..! کار خودتون بود..! من اینجا برای شما کار میکنم چطور تونستید اینکار بکنید..؟!(چیزی نمونده بود تا گریه اش بگیره)

"گفتم که کار من نبود..!(با چهره سردی گفت.)

"کیونگسو:شما باید انکارش کنید و درستش کنید!

"اگه جونگین ترک کنی..اینکار میکنم.(فنجونش پایین گذاشت.)

"کیونگسو:پس کار خودتون بود!(چشماش درشت شد.)

"کسی حرف تو رو باور نمیکنه(پوزخند زد.)

"کیونگسو:لطفاا...شما باید از شهرت آیدولتون محافظت کنید!

"میکنم..این فقط ی هشدار بود میخواستم بهت نشون بدم که چه کارایی ازم بر میاد پس،پسرم ترک کن!

Embrace my heart(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now